تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۱۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتابخونه» ثبت شده است

هنوز هم سخن نسنجید ی آن وزیرِ کار ِ خودمان که روح بی گانه ستیزی را در نیافته است،مرا می رنجاند.وقتی که در گزارش مردمی ش می فرمود که حضور کارگر افغانی باعث بی کاری جوان ایرانی شده است.انگار نمی فهمید که جوان ایرانی،بالای لیسانس و فوق لیسانس بی کار است.در حالی که کارگر افغانی دارد پایین تر کار را در ایران انجام می دهد.بی کار کردن کارگر افغانی نمی تواند برای جوان لیسانسه و بی کار ایرانی تولید کار کند.از آن سو ایران بازارهای کارِ ناگشوده،فراوان دارد که وظیفه ی وزیر،گشایش آن هاست؛جوری که وادار شویم به احترام از هم سایه کمک بگیریم برای کار...


جانستان کابلستان/رضا امیرخانی

۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۶
.

یادم نیست در کدام مقاله خوانده ام که یکی از عددهای توسعه یافته گی جوامع،فاصله ی دونفر آدم موقع مکالمه به سانتی متر است.هرچه فاصله بیش تر،توسعه یافتگی بالاتر.عدد،جوری که راننده دستم را می فشرد و جوری که سرباز چانه ام را گرفته بود،صفر که نه،زیر صفر است.یک هو دلم می گیرد،بدم نمی آید کالسکه ی لی جی را سر و ته کنم برگردم.ما داریم به کدام کشور وارد میشویم؟120 کیلومتر داریم تا هرات.


جانستان کابلستان/رضا امیرخانی

۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۴
.


رویای غیر ممکن ها نام ویژه ای دارد که به آن امید میگوییم.

                                دختر پرتقالی/یوستاین گاردر/ترجمه ی مهوش خرمی پور

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۸:۲۱
.


برای ما انسان ها،گاهی از دست دادن چیزی که دوستش داریم بسیار سخت تر از نداشتن آن از ابتدای امر است.

                                         دختر پرتقالی/یوستاین گاردر/ترجمه ی مهوش خرمی پور

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۸:۱۸
.

نوشته بودم که خنده از هر چیز دیگری واگیردارتر است.غم و اندوه هم می تواند واگیر داشته باشد.اما ترس چیز دیگری است.ترس نمی تواند به راحتی شادی و غم ،سرایت کند و این بسیار خوب است.ما با ترس هایمان کم و بیش تنهاییم.

                                   دختر پرتقالی/یوستاین گاردر/ترجمه ی مهوش خرمی پور

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۸:۰۶
.

به کار بردن ضمیر "ما"و افعال اول شخص جمع به این معناست که دونفر را با کار مشترکی به هم پیوند دهیم تا به شکل یک موجود آشکار شوند.در خیلی زبان ها وقتی صحبت از "دونفر" باشد ضمیر خاصی به کار میرود که ضمیر دوتایی نام دارد.یعنی چیزی بین دونفر تقسیم می شود و این خیلی پرمعناست زیرا گاهی نه یک نفریم و نه بیش از دونفر.فقط"ما دوتا" هستیم و این "ما دوتا"تقسیم شدنی نیست.وقتی فقط از این ضمیر استفاده کنیم اصول بی نظیر و افسون کننده ای حاکم می شود که درست مثل جادوست.دیگر میگوییم: "می پزیم ،یک بطری نوشیدنی باز میکنیم ؛ میخوابیم."


                                           دختر پرتقالی/یوستاین گاردر/ترجمه ی مهوش خرمی پور

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۶
.

خنده ی گرمی کرد و این خنده ی او،میتوانست تمام دنیا را گرم کند و اگر تمام مردم دنیا میتوانستند او را ببینند در یک آن،همه ی جنگ ها،خصومت ها و دشمنی های روی کره ی زمین از بین میرفت یا دست کم یک آتش بس بسیار طولانی اعلام می شد...


                                            دختر پرتقالی/یوستاین گاردر/ترجمه ی مهوش خرمی پور

۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۷:۳۶
.

چند دقیقه پیش به این نتیجه رسیدم که اگر یکی از عوضی های تنبل ساکن کره ی مسکون,از سر تفنن و بیکاری تصمیم بگیره از اون سر کهکشان تلسکوپش رو بچرخونه سمت زمین,هرقدر هم خنگ و کودن باشه,اولین چیزی که خواهد دید اینه که قطب های متضاد موجودات اینجا-مرد و زن-به دلیل نامعلومی مدام بهم نزدیک میشند و مدتی بعد هم با سرعت نور از هم فرار میکنند...
رساله درباره ی نادر فارابی/مصطفی مستور

۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۲
.
کاش میشد سوزن بزرگی،سوزن خیلی بزرگی،سوزن خیلی خیلی بزرگی از قطب شمال در زمین فرو کرد تا از قطب جنوب بزند بیرون و بعد زمین را مثل فرفره روی نوک سوزن آنقدر تند چرخاند تا همه ی آدم ها از روی آن پرت شوند بیرون...
رساله درباره ی نادر فارابی/مصطفی مستور
۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۰
.

روسپی گری زن ها واضح ترین نوع روسپی گریه.خیلی ساده،تنها به این دلیل که هر خری اینو میفهمه که طرف داره بابت کاری پول میگیره که درست نیست.اما مسئله ی اصلی به نظر من اینه که"اگه پول گرفتن برای انجام کاری که درست نیست"اسمش روسپی گری باشه،پس اسم خیلی از کارا روسپی گریه و هرچی اون کار زشت تر باشه حتما درجه روسپی گری بودنش بیشتره...ترجیح میدم وقتم رو با اوردن مثال ها تلف نکنم اما با یه حساب سرانگشتی می شه معلوم کرد که حداقل نود و هشت درصد روسپی های درجه یک مرد هستند.این چیزیه که به نظر من مردها به شکل محشری موفق شده اند همیشه قایمش کنند...

رساله درباره ی نادر فارابی/مصطفی مستور

۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۰
.