تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۸ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

وسط روزِ تابستون، ابر بود. باد میومد. خنک بود. و انگار پاییزه. ولی نبود. رفتیم نقش جهان. حرف زدیم. آب هویج بستنی خوردیم. حرف زدیم. راه رفتیم. خندیدیم. غیبت کردیم. بعد اذان گفتند. شب شده بود. گفت بریم یه مسجد که ته بازاره؟ رفتیم. من عاشق مسجدهای بزرگِ خلوتِ قدیمی‌ام. مسجد بزرگ و خلوت و قدیمی بود. باد هنوز میومد. وسط یکی از همین دالان‌های مسجد که نشستیم بهم گفت معجزه دیدی؟ گفت از نزدیک؟ و برام از عجیب‌ترین معجزه‌ای که خودش از نزدیک نزدیک دیده بود، گفت. 

انگار خدا جلوم نشسته بود. با صدای اذان. با نسیمی که توی صورتم میخورد. وسط نقش جهان.

۲۷ تیر ۰۰ ، ۱۴:۲۰
.

یه داستان باحال که شخیت اصلیش یه روحه!
اینجا بخونید.

۱۶ تیر ۰۰ ، ۱۶:۵۸
.

۱۳ تیر ۰۰ ، ۱۹:۴۶
.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۶:۴۲
.

۰۸ تیر ۰۰ ، ۲۱:۵۰
.

برمی‌گردم همین‌جا. از توییتر. از اینستاگرام. از کانال. از اتاقم. از خانه. از سرکار. از گرما. از سرما. از تنهایی. از عصیان. از غم. از شادی. از شلوغی. از تهران. از اصفهان. از استانبول. از سفارت ایتالیا. از فرودگاه. از ترمینال. از پشت بام. از دعوا. از آشتی. از دیدار. از آغوش. از قهر. از دعوا. از ترس. از غربت. از هرجا. از اینجا. از آنجا. از همه جا. 

دنیا بچرخد برای شما و بایستد برای من، دنیا بایستد برای شما و بچرخد برای من، فکر میکنم کجا را دارم؟ و می‌آیم همین‌جا.

آتی گفت که ننویس. از غم ننویس. گفت مگر افسرده‌ای؟ گفتم هستم انگار. گفت ننویس. اگر هم هستی ننویس. اگر هم نیستی ننویس. گفت آدم‌ها می‌آیند یواشکی می‌خوانند. آدم‌های واقعی. آدم‌های غیرواقعی که ممکن است بعدتر واقعی شوند. و تو جایگاهی را برایشان داری که آنها در ذهن خودشان با نوشته‌هایت برایت متصور شده‌اند. دیدم راست می‌گوید. بعد فکر کردم کجا بنویسم؟ دفترم را گذاشتم کنار دستم و نوشتم: از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده. از ظلمت خود رهایی‌ام ده. با نور خود آشنایی‌ام ده.

 

*عنوان موسیقی بی‌کلامی که دوستش دارم.

۰۵ تیر ۰۰ ، ۱۸:۲۶
.

۰۴ تیر ۰۰ ، ۰۰:۱۳
.

۰۲ تیر ۰۰ ، ۲۲:۱۸
.