تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

بعد از 5 روز از سفر برگشتم. به پریسا می‌گویم سفر شگفتی بود. از همه نظر. می‌گوید دقیق‌تر توضیح بده. نمی‌توانم. توضیح بیشتر را نمی‌توانم. تمام حواسم در این سفر درگیر بود. حتی حواسی که در حالت عادی و در زندگی روزمره و حتی در علم هم تعریف نشده است. چطور می‌توانم از خوابیدن زیر خروارها ستاره بگویم وقتی همه‌جا ساکت است؟ یا چطور می‌توانم بگویم من آبیِ دریایی را دیدم که هیچ‌جا آن دریا را ندیده بودم، هیچ‌جا آن رنگ را ندیده بود و هیچ‌جوری نمی‌توانستم این رنگ و آن قاب را در عکسی بگنجانم؟ برای اولین بار در زندگی‌ام از شگفتی چیزی گریه‌ام گرفت. تجربه و حسی که همیشه گمان می‌کردم وقتی مادر می‌شوم می‌توانم حسش کنم. و حالا، در این لحظه از زندگی رو به 30 سالگی‌ام تجربه کردم.
برگشته‌ام به زندگی عادی و روزمره‌ام در شهری که دوستش ندارم و دائم از خودم می‌پرسم با چه چیزی می‌خواهی خودت را نجات دهی؟ و دوباره و دوباره و دوباره به یک جواب می‌رسم: سفر.

۱۹ دی ۰۰ ، ۱۵:۳۶
.

بهترین کتاب 6 ماه گذشته رو اینجا معرفی کردم. بخونید و به خودتون، خود عزیز درونتون هدیه بدید.

۰۲ دی ۰۰ ، ۱۳:۲۲
.