تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

ظهر خرداد/ گرم و سوزان/ تهران/ میدان هفت تیر

 

نشسته‌ام در خانه خلاقیت زرافه کار می‌کنم. از همین فضای کار اشتراکی‌ها. الکی. همینجوری. بدون اینکه کار زیاد یا خاصی داشته باشم که نتوانم در خانه عین انجامش دهم. عین و میم رفتند بازار و من هم آمدم اینجا تا کارهای روزنامه را انجام دهم. نزدیک 6 روز است تهرانم. در خانه عین. شوهرش رفته ماموریت و وقت مناسبی بود بخزم توی شهری که 3 سال شهر من بود. شهر من بود! نوشتنش هم من را می‌پراند به آن روزها و شب‌هایی که بیشترین سهم دلتنگی‌ام را به خودشان اختصاص داده‌اند. دلم می‌خواد زمان را مثل فیلم بکشانم عقب و بروم آن سالی که بالای تخت ندا خوابیده بودم، ندا زنده بود و می‌خواستیم بعد از یک روز درسی سنگین روی آن تخت‌های قراضه بخوابیم. زمان برنمی‌گرد، همان‌طور که ندا زنده نمی‌شود. تهران می‌چسبد به من و هربار می‌خواهم ترکش کنم استرس می‌گیرم. استرس اینکه تا کِی قرار است نبینمش. دوستش دارم؟ نه زیاد. اما با آن راحتم. مثل دوستی که آنقدرها جیک تو جیک هم نیستید اما باهم راحتید. معذب نیستید و باهم می‌توانید خودتان باشید.

این چند روزی که اینجا بودم آواز خواندم. از میرزای شیرازی تا هفت تیر. خرید کردم از روبروی پارک ملت تا مترو. و دیدم. بعد از 2 سال دیدمش. و دیدم. در کافه کاخ نیاوران. و دیدم در ونک. و دیدم در همه جا. این شهر این بار عجیب بود. مثل قبل. مثل قبل‌تر. مثل قبل‌ترتر و آینده‌ای که نمی‌دانم کِی قرار است دوباره به او برگردم.

۲۴ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۰۳
.

اگر مادری را می‌شناسید که زیاد بچه‌اش را دعوا می‌کند یا اگر بچه‌ای را می‌شناسید که زیاد دعوا می‌شود، این کتاب گزینه خوبی برایش است. اول معرفی‌اش را بخوانید و بعد تهیه‌اش کنید.

۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۲۱
.