تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

تی‌تی عزیزم!
آدم‌ها یک «بود» دارند و یک «نمود». ما اکثر اوقات شیفته یا حتی متنفر از «نمود» آدم‌ها می‌شویم بدون اینکه به«بودشان» اجازه رونمایی بدهیم. «بود» همیشگی‌ست، اما «نمود» یکی در میان است. بودن‌ها را ببین و چندان درگیر نمودها نشو.

۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۱۷
.

جلو می‌آید. با دست چپش چانه‌ام را می‌گیرد و با دست راستش موهای آشفته‌ای را که توی صورتم ریخته، پس می‌زند. منتظرم ببوسدم. نمی‌بوسد. یکبار دیگر موهایم را پس می‌زند و می‌گوید نباید موهایم جلوی دیدم را بگیرد. از مزیت دیده شدن‌های بدون مانع می‌گوید. حتی اگه آن مانع چتری‌هایت باشد. دستش گرم است. نفسش توی صورتم می‌خورد. کاش مرا می‌بوسید. کاش اگر قرار نبود بوسیده شوم اینقدر جلو نمی‌آمد. چرا جلو می‌آیی و مرا نمی‌بوسی؟ این مراقبت‌های دور اما نزدیک بدون بوسه را نمی‌خواهم تی‌تی.

۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۱۶
.

خداوندگار راهنما زدن و برگشتن از جاده‌ای هستم که یک آن وسط گاز دادن می‌فهمم اشتباهی رانده‌ام! من از جاده‌هایی که به شب منتهی می‌شوند، از جاده‌هایی که چراغی در آن نیست، جاده‌هایی که بین راه می‌فهمم آخرش بن‌بست و دره و دخمه است، می‌ترسم تی‌تی. انگشتم مدام روی دکمه راهنماست. آماده‌ی برگشتنم. از هرچه بترسم از برگشت نمی‌ترسم. ولی از همین نترس بودن، می‌ترسم.

۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۱۵
.