راستش باید قبول کنیم که همهی ما، یه «جمهوری اسلامی ایران» درونمون داریم.
به این صورت که فکر میکنیم همه بدند، ما خوبیم.
اگه قهر و خشمی بوده بابت بدی طرف مقابلمون هست و اگه خوشی و آشتییی هست بابت خوبی ماست.
ما صلح طلبیم و طرف مقابلمون جنگجو.
ما باشعوریم و حرمت نون و نمک خورده شده رو نگه میداریم اما طرف مقابلمون بیحرمتی میکنه و جسور و عوضیه.
ما صبوریم. ما مهربونیم. ما در آخرین لحظه سکوت کردیم برای حفظ بقای دوستی. اما طرف مقابل احمق و بیشعور و بیحرمت و گستاخه!
چقدرررررر خوبیم ما! خدا زیادمون کنه!!!
سوال من اینه چرا آدما بابت ترس از شکست خوردن از دور میایستند به تماشا و برای حل نکردن مشکلات دست به گفتگو نمیزنند؟ چرا دوست دارند بیشتر توی همین گفتگوها گوینده باشند و وقتی نوبت به شنیدنشون رسید همه چیز رو علیه خودشون میبینند؟
این اسمش ترس از شکسته؟ ترس از مقصر بودنه؟ فرافکنی هست؟ اسمش چیه دقیقا؟
باور کنید همیشه ما به اون خوبی و کولئی که فکر میکنیم نیستیم!
کافیه از جلد خودمون بیایم بیرون و به عنوان نفر سومی به قضایا نگاه کنیم!