تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۱۵۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتابخونه» ثبت شده است

بابابزرگم همیشه می‌گفت باید مواظب تخم‌مرغ‌ها و کلمات باشیم که هیچ کدام‌شان قابل برگشت و درست شدنی نیستند. هر چی سنم بالاتر می‌رود، بیشتر می‌فهمم بابابزرگم چقدر عاقل بوده.


ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری

۱۶ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۴
.

آلبرت می گوید: «اگر مجبور بودی توی یک مخزن آب با نهنگ قاتل یا با سگ ماهی باشی، کدام را انتخاب میکردی؟»
- خب، بنده‌ی خدا، آخرکی نهنگ قاتل را انتخاب می‌کند؟
-اما توی طبیعت هیچ وقت نهنگ قاتل به انسان حمله نمی‌کند. یعنی هیچ وقت. سگ ماهی با سیزده باله‌ی تیغ مانند و خارهای سمی و مهلکش خیلی خطرناک‌تر است. همه‌اش هم برمی‌گردد به انتخاب کلمات‌مان. اگر به نهنگ قاتل میگفتیم نهنگ خوش قلب، آن وقت دیگر هیچ کس ازش نمی‌ترسید.


ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری

۱۶ دی ۹۸ ، ۱۵:۱۸
.

کاش آدم‌ها هم به اندازه سکه‌ها عمر می‌کردند.

 

ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری

۰۶ دی ۹۸ ، ۱۵:۳۰
.

یادت باشد اَلی، وقتی مردم انتظارشان از تو کم است، می‌توانی بعضی وقت‌ها به نفع خودت استفاده کنی.
...
البته به شرط اینکه انتظارت از خودت کم نباشد.

 

ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری

۰۶ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۷
.

یک‌بار حول و حوش شانزده سالگی، وقتی که کسی در خانه نبود، تمام لباس‌هایم را از تن درآوردم و جلو یک آینه‌ی تمام قد، بدنم را از فرق سر تا نوک پا به دقت وارسی کردم. حین آن کار هرچه نقص و کمبود در بدنم بود - یا دست کم به نظر من نقص و کمبود می آمد- در ذهن خود فهرست‌بندیی کردم. برای مثال (و یادتان باشد که این‌ها را فقط به عنوان مثال ذکر می‌کنم) ابروهایم چه پرپشت‌اند، ناخن‌هایم چه شکل خنده‌داری دارند و از این قبیل مسائل. تا جایی که به یاد دارم وقتی به بیست و دو مورد رسیدم حسابی دمغ شدم و دست از کار کشیدم. به این نتیجه رسیدم که: اگر در قسمت‌های پیدای بدنم این همه ناهنجاری وجود دارد پس شمارش ناهنجاری در قسمت‌های ناپیدا - مثل شخصیت، ذهنیت، روحیه‌ی ورزشکاری و مواردی از آن دست - حتما سر به فلک خواهد زد.


از دو که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم/ هاروکی موراکامی/ ترجمه مجتبی ویسی

۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۰:۴۳
.

باید کاری کنی که کار باشد، کاری که اقلا یک صفحه از تاریخ را سیاه کند. تفنگ را بردار و برو کنار نرده‌های باغ و یکی را که از آن طرف رد می‌شود، نشانه بگیر و بزن. بعد هم بایست و جان کندنش را نگاه کن. اما اگر از کسی بدت آمد، اگر دیدی که طرف دارد یک بیت شعر را غلط می‌خواند و یا بینی‌اش را می‌گیرد و یا حتی پایش را گذاشته است روی سکوی خانه‌ی تو تا بند کفشش را ببندد، مأذون نیستی سرش را نشانه بگیری. انتخاب طرف هرچه بی‌دلیل‌تر باشد بهتر است. کسی که برای کشتن یک آدم دنبال بهانه می‌گردد هم قاتل است و هم دروغگو، تازه دروغگویی که می‌خواهد سر خودش را کلاه بگذارد. اگر خواستی بکشی دلیل نمی‌خواهد. باید سر طرف، سینه‌ی طرف را هدف بگیری و ماشه را بچکانی، همین. ببین، از اجدادت یاد بگیر. وقتی شکار پیدا نمی‌کردند آدم می‌زدند، بچه‌ها را حتی. می‌ایستادند و نگاه می‌کردند، به دست‌ها و پاهایش که جمع می‌شد و تکان می‌خورد و به آن چشم‌ها که خیره به آدم نگاه می‌کرد.

 

شازده احتجاب/ هوشنگ گلشیری
 

۱۳ آذر ۹۸ ، ۱۵:۳۶
.

به نظر من ما آدم‌ها، وقتی توضیحی برای تمام چیزهای وحشتناک دنیا مثل جنگ، قتل و تومورهای مغزی نداریم، وقتی چاره‌ای پیدا نمی‌کنیم، متوجه چیزهای وحشتناکی می‌شویم که به ما نزدیک‌ترند و تا زمانی‌که از بین نرفته‌اند در مورد آنها بزرگ نمایی می‌کنیم. درون تمام این چیزهای وحشتناک چیزی وجود دارد که باعث قوت قلب انسان می‌شود و آن چیز کشف این نکته است: گرچه دنیا پر از قتل و آدم ربایی است، اما بیشتر انسان‌ها شبیه به هم هستند. بعضی وقت‌ها می‌ترسند و بعضی وقت‌ها شجاع‌اند، بعضی وقت‌ها بی رحم و بعضی وقت‌ها هم مهربان‌اند.


با کفش‌های دیگران راه برو/ شارون کریچ/ مترجم کیوان عبیدی آشتیانی
 

۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۵:۴۳
.

مادربزرگ گفت: «مادر بودن خیلی سخت است، وقتی سه چهارتا_یا بیشتر_ بچه داری، انگار داری توی یک ماهی‌تابه‌ی داغ می‌رقصی، نمی‌توانی به هیچ‌چیزی فکر کنی. و وقتی یکی دوتا بچه داری کار از این هم سخت‌تر است، چون نمی‌دانی اتاق‌های خالی‌ات را چه‌طور پُر کنی.»


با کفش‌های دیگران راه برو/ شارون کریچ/ مترجم کیوان عبیدی آشتیانی
 

۲۱ آبان ۹۸ ، ۱۶:۰۳
.

انسان نمی‌تواند از پرواز پرنده‌های اندوه در بالای سرش جلوگیری کند، اما می‌تواند جلو آنها را بگیرد تا در موهایش آشیانه نکنند.

 

با کفش‌های دیگران راه برو/ شارون کریچ/ مترجم کیوان عبیدی آشتیانی
 

۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۷:۲۳
.

کاری مفیدتر و سرگرم‌کننده‌تر از این نیست که بگذاری حواست از چیزی پرت چیز دیگر شود.
نابغه ناشناس/ شاید از خوانندگان آثار بلز پاسکال

 

اگر به خودم برگردم/ والریا لوئیزلی/ ترجمه کیوان سررشته
 

۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۶:۵۷
.