تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وصیت» ثبت شده است

در تمام بخش هایِ درمانی ِ هریک از بیماری هایِ رفتاری،اولین فرایند ِ درمانی حرف زدن است.حرف زدن بدون سانسور از مشکل...اینکه در اولین قدم،بیمار به درمانگر رجوع میکند و برایش از نوع ِ مشکل ِ خود میگوید.مثلا میگوید تا چه اندازه تنهاست،میگوید نیاز به عشق دارد.میگوید از والدینش متنفر است و میخواهد جدا زندگی کند.میگوید تحمل زنده ماندن را ندارد.میگوید دلش برای کسی که دیگر نیست تنگ شده است.و... تنها و تنها در جلسه ی اول مراجع کننده حرف میزند...استادی داشتیم که میگفت برخی از آدم ها تنها به جلسه ی اول کفایت میکنند و زمانی که در همان جلسه ی اول تمام حرف هایشان را میزنند ،بهبود پیدا میکنند و دیگر نیازی به ادامه روند درمانی نیست...آدم هایی هستند که پیش روان شناس و یا مشاور میروند که صرفن حرف بزنند.هیچ مشکلی جز بی هم زبانی در این میان نیست.تمام ما در طول زندگی مان وقت هایی را میخواهیم که کسی جلویمان بشیند و برایش بگوییم.نه نیازی به تائید داریم و نه نیازی به رد...حرف زدن باعث میشود مشکل ها خود به خود حل شوند.باعث میشود لایه ی چروک شده ی ِدرون آدم،آرام آرام از بین برود.حرف زدن خودش باعث رفرش شدن است.باعث برطرف شدن سو تفاهم ها و کدورت هاست.باعث محکم شدن علایق.باعث اطمینان بخشی به طرف مقابل که من به تو اعتماد دارم...حرف بزنیم.نه تنها از اندوه ها و تنفراتمان که از عشق مان نسبت به یکدیگر بگوییم.بگوییم تا چه اندازه لبخند زدنت را دوست دارم.بگوییم غصه ی پوست ناصافت را نخور،درعوض دستان ِ قشنگی داری.بگوییم اضافه وزنت بهانه ای باشد برای پیاده روی ِ های ِ دونفری ِ طولانی مان...حرف هایی که توی دلتان سنگینی میکند تنها با گفتنشان سبک و حتی محو میشوند.بگوییم ندیدنت،بد اخلاقم میکند.از اینکه دستش را به سردی گرفته اید از او معذرت بخواهید.دلیل زدن ِ حرفی که دلتان را شکسته است را بپرسید.از دلخوری هایتان،اندوه هایتان،دل تنگی هایتان بگویید...پشت چشم نازک کردن،متلک انداختن،پاک کردن شماره از دفتر تلفن،سرد و سنگین شدن،بی توجهی کردن با کسی که از او ناراحتید،هیچ مشکلی را حل نمیکند.و حتی گاهی بوسیدن،در آغوش کشیدن،هدیه دادن هم نمیتواند به اندازه ی شنیدن دوستت دارم،قلب یک آدم را شفا دهد.....داشتم میگفتم؛ در تمام بخش هایِ درمانی ِ هریک از بیماری ها و ناخوشی هایِ رفتاری،اولین فرایند ِ درمانی حرف زدن است...اما چرا ما از این مرحله به عنوان ِ اخرین مرحله و بعد از تمام تعارضات و سو تفاهمات،زمانیکه حتی هیچ راه برگشتی وجود ندارد؛استفاده میکنیم؟!

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۱:۰۶
.
شکلات هایت را بگذار لا به لای جزوه هایت...بلکه بهانه ای برای باز کردن جزوه هایت داشته باشی...
قربانت.مادر جزوه باز نکرده از اول ترمَ ت
۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۸:۵۹
.

یه مدت ریزش موی شدید داشتم.هرکی منو میدید اولین حرفی که بهم میزد این بود:عطیه چقدر کچل شدی.و طبیعی بود که پق دلم بشکنه و برم تو این فکر که اع جدی جدی کچل شدما...زمستون پارسال رفتم یه دکتر معروف-نه اینکه قبلش نرفته باشما.هر راهی رو که همه میگفتند امتحان کرده بودم.از روغن شترمرغ خوردن و زدن به سرم تا انواع بخارهای ویتامینه!!!-به محض سلام کردنم روسریم رو برداشت،دست کرد لای موهام و گفت درست شدنی نیست.نهایتش بتونم جلوی بدتر شدنش رو بگیرم...از مطبش تا خونمون رو گریه میکردم.ماه بعدش پا شدم رفتم ی دکتر معمولی.آزمایش نوشت برام و وقتی جواب آزمایشو گذاشتم جلوش گفت مشکل هورمونی ه.درست میشه.درست شد.یکساله که بعد سلام،توی مهمونی ها از کسی نمیشنوم که اع کچل شدیا...موهام قابل تحمل تر شده.....حالا این حکایت همون حال خراب ماست.حال خراب توئه.باید خوب بشه.چیزای بزرگ خوبش نمیکنند دلیل نمیشه که خوب شدنی نیست.بچسب به راه های دیگه.این نشد اون یکی.خوب میشه.ی روزی خوب میشه.زمستون دیگه...زمستون دیگه...فقط برو دنبالش که خوب بشه...کم نیار...شاید مشکل از تو نیست...از هورموناست...هورمونای غم هورمونایی شادیت رو میخورند...

۷ نظر ۱۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۵
.

ببینید دوستان و مخصوصن دختر خانم ها!شما را به یک لیوان شکلات داغ در یک روز سرد زمستانی قسم میدهم،وقتی ازدواج میکنید آنقدر یک دفعه ای غیب و نابود نشوید،اینقدر شبیه آدمی که از گرسنگی در شرف مردن است و یکدفعه سفره میبیند و حمله میکند،شوهر شوهر(زن زن)نکنید،آنقدر هی آویزان نباشید.اینقدر در باب عشق و عاشقی تان روی منبر نروید و...که تا قبل ازدواج هر موقع حالتان بد بود و دپسرده بودید و میگفتید التماس دعا و آخخخخخخ حالم بد است و غیره،آدم ربطش دهد به اینکه در آن بازه زمانی این حالاتتان از بی شوهری بوده...با تشکر...


+به همین اتاق چاهار نفری ِ دانشجویی ام قسم،منظورم روی شخص خاصی نیست.از بعد این پست هی با پیام و تلگراف و تلگرام سرم جیغ نکشید...با تشکر مجدد

۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۱
.

با آدم هایی که زندگی آرمانی شما را دارند،رفت و آمد نکنید...آنها گند میزنند به تمام رویاهای شما...

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۸
.