تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

روز سوم

يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ ب.ظ

روز: امروز روز سومی بود که قرنطینه شدم. دیشب دکتر گفت تست نده اما قرنطینه شو. ترکیب پی‌ام‌اس و علائم شبه کرونا جوری بود که تو گروهی که با ح و ز هستیم نوشتم: «از لحاظ روحی نیاز به ناز کردن برای کسی دارم.» یکم نوازشم کردند از راه دور و امروز بعدازظهر دیدم یه دسته گل برام فرستادند. شاد و آروم شدم. صبح هم که با تراپیستم جلسه داشتم به این فکر کردم چقدر خوبه این آدم توی زندگیم هست که از جزئی‌ترین تنش‌ها و خاطراتم براش بگم و بعدش بلند بگم: آخیش.

 

شب: تب و لرز بدی کردم. گریه‌م میومد اما نیومد. هیچکسی خونه نبود. با هزار بدبختی از جام بلند شدم و رفتم جوراب پوشیدم. باز هم می‌لرزیدم. تبم رو گرفتم 39 بود. یه سلفی از خودم گرفتم. به خودم زل زدم و از خودم پرسیدم: وقتی سلامتیم از چی ناله و شکوه می‌کنیم؟

 

الان: مامانم یه کوه بزرگی از دارو و آب میوه و سوپ برام آورد. خجالت میکشم ازش.