در طلوع
سه شنبه, ۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۱۲ ب.ظ
ساعت را برای 5 صبح کوک کرده بودم. زنگ خورد و برخلاف همیشه بدون هیچ دنگ و فنگی با کش و قوسی کم بیدار شدم. پاورچین پاورچین خودم را از روی تخت دو نفرهای که دو شب بود رویش میخوابیدم بلند کردم. شومیز و شلوارم را پوشیدم، کلید را از روی میز، کیک شکلاتی کوچکی را که شب قبل خریده بودم از توی یخچال و کیفم را از روی مبل برداشتم و از خانه خارج شدم. آن طرف خیابان دریا بود. از روی ماسههای سفید رد شدم تا به دریا برسم و رسیدم. من بودم و دریا و دو مردی که شنا میکردند و مرغان کوچک دریایی. کبریتهای نم کشیده را داخل کیک کردم، آنها را آتش زدم و جلوی دریا گرفتم تا شعله با فشار باد ناشی از موج دریا خاموش شود.
خاموش شد. 29 ساله شدم. در طلوع نارنجی جزیره.
۰۰/۰۷/۰۶