خیاطهای دانشمند
چند وقت پیش یک نفر در کانالش نوشته بود که دوست دارد برای چند نفری نامه بنویسد. بعد هم فراخوان داده بود که اگر کسی دوست دارد نامه بگیرید و جواب بدهد، ایمیلش را برای او بفرستد. اضافه کرده بود که میتواند برای 10 نفر ماهیانه نامه بنویسد.
من سریع ایمیلم را برایش نوشتم. حالا دو ماه است (ماهی یک بار) برایم نامه مینویسد و ایمیل میکند.
من هم جوابش را میدهم. از روزمرگیها و حس و حالهای اینجا و اکنونیمان میگوییم.
الان جواب نامه ماه پیشم را که برایش فرستاده بودم، خواندم. عجیب بود. این گذر اضطراب و غم و شادی و ثبت آنها برایم عجیب بود.
قسمتی از نامهای که نوشته بودم:
«توی این سالها خیلی صبوری را تمرین کردهام. راستش کمی هم موفق بودهام. اما صبور بودن شبیه خیاطی نیست که وقتی بلد شدیم بتوانیم بگوییم خیاط هستیم. شبیه یادگیری ریاضی و علوم است که هرچه بیشتر یاد بگیریم، میفهمیم که هیچ چیزی بلد نیستیم و باید بیشتر و بهتر در وادیاش برویم تا یادش بگیریم و آخرش هم میفهمیم تمرین صبوری از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق دارد. گاهی یک موقعیت هزاران بار برایمان پیش بیاید و باز هم ناآرامی پیش بگیریم که البته حق داریم. چه کسی گفته همیشه باید صبور باشیم؟ کاش حداقل یاد بگیریم اگر هم صبور نیسیتم امیدوار باشیم. مثل وقتی که پریود میشویم، از درد آشوبیم اما ته دلمان میدانیم که چند ساعت بعد، شبیه سربازی که جنگ درد را گذرانده، سالم میمانیم. سالم، زنده و امیدوار. این سه تا چیز را برایت آرزو میکنم.»