در دستهای باد
برمیگردم همینجا. از توییتر. از اینستاگرام. از کانال. از اتاقم. از خانه. از سرکار. از گرما. از سرما. از تنهایی. از عصیان. از غم. از شادی. از شلوغی. از تهران. از اصفهان. از استانبول. از سفارت ایتالیا. از فرودگاه. از ترمینال. از پشت بام. از دعوا. از آشتی. از دیدار. از آغوش. از قهر. از دعوا. از ترس. از غربت. از هرجا. از اینجا. از آنجا. از همه جا.
دنیا بچرخد برای شما و بایستد برای من، دنیا بایستد برای شما و بچرخد برای من، فکر میکنم کجا را دارم؟ و میآیم همینجا.
آتی گفت که ننویس. از غم ننویس. گفت مگر افسردهای؟ گفتم هستم انگار. گفت ننویس. اگر هم هستی ننویس. اگر هم نیستی ننویس. گفت آدمها میآیند یواشکی میخوانند. آدمهای واقعی. آدمهای غیرواقعی که ممکن است بعدتر واقعی شوند. و تو جایگاهی را برایشان داری که آنها در ذهن خودشان با نوشتههایت برایت متصور شدهاند. دیدم راست میگوید. بعد فکر کردم کجا بنویسم؟ دفترم را گذاشتم کنار دستم و نوشتم: از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده. از ظلمت خود رهاییام ده. با نور خود آشناییام ده.
*عنوان موسیقی بیکلامی که دوستش دارم.