دو طرفه
گهگاهی دوست دارم بدونم کیا جلوی نوشته هام هستند. حس میکنم اینجوری رابطه دونفره میشه:) بنابراین:
اسمت چیه؟
چقدر وقته منو میخونی؟
من رو از کجا میشناسی؟
لوس نکنید خودتون رو ها! بیاین بگید:)
گهگاهی دوست دارم بدونم کیا جلوی نوشته هام هستند. حس میکنم اینجوری رابطه دونفره میشه:) بنابراین:
اسمت چیه؟
چقدر وقته منو میخونی؟
من رو از کجا میشناسی؟
لوس نکنید خودتون رو ها! بیاین بگید:)
اسمم الههس. فک کنم سه ساله میخونم. از اونجایی که یه کانال زدیم به اسم بلاگرام و از تعداد زیادی از وبلاگنویسها اجازه گرفتیم پستهاشون رو تو اون کانال بذاریم. یکیش شما بودی. من بعد از یه مدت دیگه تو اون کانال نموندم، ولی تعداد معدودی از اون نویسندهها رو هنوز دنبال میکنم. یکیش شمایی.
50 سال
از یک لیستی که یک پزشک درست کرده بود
برای فید های وبلاگ ها
اسمم سین داله 😁
اسم واقعیام رو هم بگم؟
ام... چندماهی هست
دقیق نمیدونم.
اونقدر لینک به لینک شدم و گشتم دنبال وبهای خوب که پیداتون کردم :)
اولین پستی که ازتون خوندم این بود که آیا کسی هست که اسم واقعیام رو سرچ کنه و به اینجا برسه؟ اگه آره مودبتر باشم و این حرفا. که من اون موقع رفتم اسمتون رو سرچ کردم و تازه شناختمتون 😅
دیگه همین دیگه :)
لسمم فاطمهست:))
از وقتی داشتی برهی کنکور ارشد میخوندی میشناسمت و میخوندمت.
از زمان وبلاگنویسی و نیوولا و لینکزن بود اسم اون سایته؟=)از اونجا میشناسمت
93 از قسمت پیوندهای روزانه یک وبلاگ تو رو کشف کردم
اولش از بلاگفا خوندمت بعد هم بیان و کانال
تا مدتها قبل هم هروقت دلم برات تنگ میشد، سراغ بلاگفا میرفتم.
سلام عطیه، من مهسام. از وقتی که یه مصاحبه با رادیوبلاگی ها داشتی، نوشتههات رو میخونم و به تبع از همونجا باهات آشنا شدم. عکس پروفایلت رو به شدت دوست دارم و گاهی اوقات با خوندن پستات میگم این بشر چهقدر منه!
هروقت چشمم به کتابِ راهنمای مردن با گیاهان دارویی میفته، ناخودآگاه چندین بار اسم نویسندهش(عطیه عطارزاده) رو تکرار میکنم. به نظرم خیلی ترکیب باحالیه و بلافاصله اسم تو میاد به ذهنم و پشتبندش تصویر یه دختر که نشسته روی پله ها.
به علاوه، اگر اشتباه نکنم توی مصاحبهت گفته بودی که هیچوقت نتونستی کتاب عقاید یک دلقک رو تموم کنی و درنهایت ولش کردی. خواستم بگم که منم همینطور (=
سلام
اسمم پریسا است.
از وبلاگ خرمالوی سیاه بهتون رسیدم.
نزدیک 4 ساله می خونمتون.
خیلی سال یادم نیست کی دقیقا ولی یادمه چی نوشته بودی یکی به اشتراک گذاشته بودش نوشته بودی ما چادری ها هم دوست داریم باد بپیچه تو موهامون یا بریم سوییس. منم دوست داشتم بدونم چادری ها دیگه چی دوست دارن یا سبک زندگیشون چطوریه دیگه آدرستو وارد فیدم کردم.
اسمم که توی کامنت می افته.
از 4-5 سال پیش شایدم بیشتر
رفقای مشترکی داشتیم ولی از رو نوشته ها شناختمت
سلام خانم عطیه .. تقریبا چند هفته ای هستش که شما رو از طریق کانالتون پیدا کردم و کانالتون از معدود کانال هایی هستش که از ابتدا دارم میخونم .. دوستون دارم و نوشته هاتون احساس خوبی رو به من منتقل میکنه و حتی کمکم کرده که بنویسیم .. کاش راه ارتباطی یا لینک ناشناسی هم برای کانال تلگرامتون قرار میدادین .. امیدوارم موفق باشین
قراره نوشته های وبلاگتونم از اول بخونم و خب بعد فرستادن این پیام شروع میکنم :)
اسمت چیه؟ "نسترن" هستم
چقدر وقته منو میخونی؟از وقتی دبیرستانی بودم .الان ۲۱ ساله ام.
من رو از کجا میشناسی؟از بعد اون متن "ژلوفن" و چندتا نوشته ای که دوستام از شما برام فرستادن هر جا تونستم اسمتونو سرچ کردم .اون اوایل که وبلاگتون رو پیدا کرده بودم کلا جا انداخته بودم اون وسط :) و به جای کتابهای کنکور میخوندمش.(خلاف سنگین سال کنکورم این وبلاگ بود که چندباره و چندباره میخوندمش.)
به نام خدا :)
نیلوفر
۷_۸ ساله ، فکر کنم بعد از مصاحبه ات با لینک زن .
از بلاگفا
والّا اسمم سبحانـه.
پنج دقیقهَس آشنا شدم 🤣
داشتم دربارهی nature is calling me مطالعه میکردم که با بلاگت آشنا شدم 😁✨
از اینوریدر میخونمت. توی فیدهامی. نمیدونم چند وقت میشه که میخونمتم.
اسمم فاطمس
همین امروز :)
داشتم تو کانال تلگرام تهران پادکست میجرخیدم اسم وبلاگتونو دیدم
از این به بعد هر روز میخونمتون :))
سلام،
اسم واقعیمو نمی تونم بگم چون ناشناس می نویسم. ولی خیییلی ساله می خونمتون، نمی دونم چند سال واقعا، ولی از همون دوره های لینک زن و اینا و شاید قبل ترش، اون زمانی که نیکولای آبی هم هر روز می نوشت، جیغ و جار حروف می نوشت و کلا وبلاگ نویسی روی بورس بود هنوز.
یادمم نمیاد چطوری آشنا شدم با اینجا ولی فکر کنم توی لینک های دیگران بودین، شاید تو لینک های نیکولا.
از بلاگفا نوشته هاتون را دنبالت کردم
سلام :)
اسم واقعیمو میشه نگم؟
فک میکنم خیلی وقته میخونم اینجارو، از اون موقعی که تازه از تهران فارغ التحصیل شده بودین...
راستشو بخواین یادم نمیاد از کجا به اینجا رسیدم، احتمالا از وبلاگ کسی اومدم اینجا
اینقدر بعضی وقتا حافظهم خالی میشه که شک میکنم اجاره نداده باشمش :))
سلام
لادن هستم. یادم نیست دقیقا از کجا ولی فکر کنم بیش از سه ساله که اینجا رو میخونم. کلا که وبلاگخوندنم مثل قبل مستمر نیست ولی چند پست یک بار به نوشتههاتون میرسم.
نسرینم 33 ساله از تبریز:)
خیلی ساله میخونمت
اما یه مدت قهر بودم و آنفالو کرده بودم، الان دیدم تو منو فالو کردی دوباره آشتی کردم:)
یادم نیست واقعا که از کجا پیدات کردم، احتمالا از وبلاگهای دیگه لینک شدم اینجا.
سلام🌷
فکر کنم هفت هشت سال پیش که وبلاگ نویسی هنوز پر شور بود نوشته هاتون رو پیدا کردم. قبل از اینکه بلاگفا خیلیا رو کوچ بده... صفحه شما و چند نفر دیگه بوکمارک بودن و هرروز سر میزدم. حالا یه کمی دیر به دیر ولی با علاقه میخونمتون😊
خوب باشی همیشه
سلام.
کانالت رو که خیلی وقته. اما اینجا رو، با اینکه خیلی قدیمیِ بلاگفا هستم، دیر پیدا کردم :))
از پاییز پارسال میخونمت.
گفت بخوان ! و من زبانم الکن بود برای خواندن.
سلام. اسمم ریحانهست. البته ریحانه سادات.
حدود 1 ساله که میخونمت.
و اولین بار توی یه کانالی به نام "پنجرهای که باز است به روی باد" دیدم یکی از پستهای "نور"ِت رو. خیلی خوشم اومد و دنبال کردم کانالت رو. بعد فهمیدم که وبلاگ داری و بیشتر خوشم اومد( من از تبار وبلاگ نویسانم و از این حرفا ؛) )
خلاضه که همین.
اسمم رایحهس. وقتی گفتی چند ساله شروع کردم به شمردن سالها. هفت-هشت ساله. باورم نمیشه خودم.
اون موقعها خیلیی وبلاگ میخوندن و احتمالا به طور اتفاقی از تو یه وبلاگ دیگه پیدات کردم. فکر نمیکنم هیچ وقت واست نظر گذاشته باشم چون تو اون بازهی زمانی از بروز خودم به هر شکل میترسیدم.
یه دعوای لفظی داشتیم تو اینستاگرام. البته اومدی توضیح دادی و حلش کردیم. چیزی نبود که بگم الانم اثرش مونده:)
سلام سلام :")
من سوفیا هستم ، 20 سالمه و دانشجوی روانشناسی هستم
راستش تازه همین امروز با وبتون اشنا شدم
طی چند روز آینده بیشتر به وبتون سر میزنم و کامنت میزارم ^^
شما رو از جای خاصی نمیشناسم ... هنوز تازه پیداتون کردم پس حتی نمیشه گفت شما رو میشناسم ... به هر حال امیدوارم بیشتر باهم آشنا بشیم.
عمومی بگیم یا خصوصی