999 نفرِ دیگرم
یک وقتهایی به خودم میگویم بزرگترین غلط زندگیام نوشتن با اسم و رسم واقعیام بوده وهست. ولی بعدش چنان غلطهای کرده و خوردهام از جلوی چشمم رد میشود که به این نتیجه میرسم که یکی از کوچکترین غلطهای زندگیام نوشتن با اسم و رسم واقعیام بوده وهست. این را از این جهت میگویم که اخیرا از نوشتن میترسم. از خود نوشتن که نه. منظورم از تخلیه روانیام به صورت منفی است. از این تصور که آدمها من را آدم ناراحتی ببینند و بشناسند. در صورتیکه در واقعیت من آدم ایزی گویینگی هستم. آدمی که میخندد، شوخی زیاد میکند، از همه چیز به راحتی میگذرد، حرف بقیه برایش مهم نیست و دلش آنقدر دریاست که با پرتاب هیچ سنگی متلاطم نمیشود و از این حرفها. چند روز پیش به مادرم گفتم من این روزها در حال تجربهی استرس زیادی هستم. استرسی که نمیدانم منشائش چیست، اما هست. وجود دارد و مثل یک گاو درون دلم ورجه وورجه میکند. گاهی هم سگ خشمگینی میشود که با پوزهاش درون دلم را میسابد. مادرم باور نکرد. دنده را عوض کرد و ترمز کرد جلوی یک میوه فروشی و گفت پیاده شوم و یک کاهو بخرم. اما وقتی جواب دادم که پولی همراهم نیست، باورش شد. چون داشتم گریه میکردم و ادا کردن آن جملات با لرزشی همراه بود که مادرم را متوجه گریهام کرد. استرس دارم و فکر میکنم یکی از دلایلش برای کارم باشد. چون راستش آنقدرها هم کارم را دوست ندارم. منظورم خود کار اصلیام است. افاضات و کارهایی که در حاشیهاش انجام میدهم، گزارشهایی که مینویسم، مصاحبههایی که میگیرم، آن صفحه نوجوانی که چهارشنبهها در آن مینویسم را دوست دارم. اما خود کار اصلی حس غیرمفید بودن به من میدهد. حس اینکه هیچ کارهام و حس اینکه دارم از هدف اصلیام دور میشوم. حتی نوشتن از این هم من را متلاطم میکند. از طرفی اخیرا احساس منگی میکنم. احساس اینکه هیچ چیز نمیفهمم. اطرافیان حرفهایی را به یادم میآورند که من قبلتر زدهام و یادم نیست. حس میکنم هزار نفر شدهام. 999 نفر دیگر بهجای من حرف میزنند و بعدتر میفهمم کسی که آن حرفها را زده، کسی که آن پیشنهادهای خوب را رد کرده، کسی که سلام و احوالپرسی کرده، من نبودم. یکی از آن 999 بوده. باید راه بروم. همین الان هم بعد از نوشتن اینها باید راه بروم و به هیچچیز فکر نکنم. به هیچ چیز. فقط به این فکر کنم که به هیچ چیز فکر نکردن، چجوری حاصل میشود!
من گاهی سعی میکنم به هیچ چیز فکر نکنم. ولی در همان فکر نکردن هم یک چیز ناشناخته ای رسوخ میکنه!