اواخر بیست
برگه آزمایش برادرم روی میز، کنار لپتاپم افتاده بود. چشمم افتاد به سنش. تفاوت سنیمان را به اضافهی سنش کردم و به عدد سن خودم رسیدم. بعد از مدتها با عددی روبرو شدم که من را ترساند.
فردا تولدش است. باید سعی کنم ریاضی، جمع و تفریق و در کل اعداد را از یاد ببرم. چون هر سال دوبار با بحران سن روبرو میشوم. تولد برادرم. تولد خودم.
تولدشون مبارک:))