تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

دوربین

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ب.ظ

برایش نوشتم «خسته شدم» و بعد از گذاشتن میمِ شدم، گریه‌ام گرفت. انگار کار بدی کرده‌ام. سرم را انداختم زیر و مثل کسی که چیزی دزدیده، یواشکی چشم انداختم به اطرافم. مطمئن شدم تنها کسی که در تحریریه است، خودم هستم. بعد با آستینم چشمم را پاک کردم. سرم را که بالا آوردم دیدم روبروی دوربینم. در آن لحظه دلم خواست تنها کسی که از این عجز باخبر می‌شد خدا و بعد هم سردبیرم باشد. سردبیرم آرام است. چیزی که من نیستم. چیزی که هیچکس نیست. همین چند روز پیش که ترسیده بودم از چیزهایی که نباید بنویسم و بگویم(!) آمد بالای سرم ایستاد، نگاهم کرد و گفت: خوبی؟ خوب نبودم ولی خوب شدم. قرار بود این نوشته در مذمت خستگی ام باشد، اما خب حالا در مدح سردبیرم شد.
بای.