تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

تا ابد

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۳۵ ب.ظ

احساس شکست می‌کنم؟ در چه چیز؟ در همه چیز و در نمی‌دانم چی. در هیچ‌چیز حتی. در بستن دکمه‌هایم. در درک و تحلیل‌های درونی‌ام. در انتخاب موسیقی. در دوست داشتن و دوست داشته شدن. در دعوا با خودم. در صلح با خودم. در حرف زدن با خودم. همه چیز برمی‌گردد به خودم و شاید اصلا اشتباهم این است که اینقدر همه چیز را به خودم برمی‌گردانم. خود طفلکم. خود زخمی‌ام. خود بی‌پناهم که گوشه‌ای کز می‌کند، دستانش را جلوی صورتش می‌گیرد و فریاد می‌زند که آن ترکه چوب را کمتر به تنه‌اش بزنم. کمتر پاهایم را به بغلش بکوبانم. کمتر سرش جیغ بزنم. دلم می‌خواهد آرام بگیرم. آرام گرفتنم با صدای خودم با لحن سایه باشد. بگویم لذت ببر. می‌دانی چقدر زندگی را تماشا کرده‌ای؟ این تماشا را مفت به کسی نمی‌دهند. آرام باش. صبورتر باش. و خود ترسانم با لبان لرزانش بپرسد تا کی؟ و من با لبخند و آرامش بگویم: تا ابد.

۹۹/۰۵/۰۷