تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

مراقبم باش

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۲۶ ب.ظ

یک نفر توی توییتر نوشته بود که فلان کتاب کودک را بخوانید. خوب است. حالتان را خوب می‌کند و دیگر جمله‌هایی که باعث می‌شود آدم ترغیب شود ببیند چه کتابی است و سبک سنگین کند که بخرد یا نه. اسم کتاب برایم آشنا بود. داشتم فکر می‌کردم کِی خواندمش. یادم افتاد که حتی در آن سال‌های دور در اوج بی‌پولی، افسردگی و پوچی برایم کار پیدا کرده بود. کارم خواندن کتاب کودک بود. همین کتاب را خوانده بودم و برای انتشاراتش مفصل نوشته بودم. اسم کتاب را در تلگرامم سرچ کردم و صفحه‌ای جلویم باز شد که نباید. یا شاید هم باید. چت‌هایمان بود. کتاب را با دید روان‌شناسی نوشته بودم. پایینش برایش نوشته بودم که شلخته بیا سر جلسه دفاعم. پایین‌ترش برایم سلفی فرستاده بود. پایین‌ترش استیکر خنده. پایین‌ترش برایش تعریف کرده بودم الان تلفنمان زنگ خورد و چه کسی پشت خط بود. پایین‌ترترش به من گفته بود دیوانه. دیوانه بودم. الان هم. اگر نبودم چت‌هایی را که دو سال است از صاحبشان خبر ندارم پاک می‌کردم. دیوانه بودم که اعتبار داده بودم. دیوانه هستم که گاهی دلتنگش می‌شوم. دیوانه هستم که گاهی، گاهی مثل الان از خودم می‌پرسم که کداممان به این رفاقت ریدیم. و جواب می‌دهم هر دومان و باز می‌پرسم کداممان بیشتر؟

 

پی نوشت: تیتر، عنوان همان کتاب است.

۹۹/۰۴/۱۸