1:1 یا 1:10
جوری به ساعت نگاه میکنم انگار برایم مهم است چه موقعی به خواب روم و چه موقعی از خواب بیدار شوم. چون من این روزها ترجیحم این است دائم در خواب باشم. خواب حالم را خوب میکند. پول حالم را بد میکند. چون من معتقدم از هرچه که داری باید نهایت استفاده را بکنی. خواب دارم و پول نه. پول هم داشته باشم قدرت خرید نه. برای همین است که از خواب نهایت استفاده را میبرم و غم را میپیچانم لای ملاحفهی فرضیام و ساعتها میخوابم. از خواب بیدار میشوم، چیزی میخورم و باز میخوابم. از تشنگی بیدار میشوم، بطری آب را سر میکشم و باز میخوابم. حتی در بیداری هم میخوابم. وقتی سرکار هستم هم خوابم. وقتی سرکلاس هم هستم. میبینید؟ خواب همیشه در مراجعه است. برعکس عشق و پول. دو دقیقه دیگر میشود 1:1 شب و من میتوانم آرزو کنم که دوباره خوابم ببرد. چون آرزوها زودتر از آنچه فکرش را بکنید، به شما میرسند و شما به آن میرسید، آرزویم برآورده میشود و خوابم میبرد. یک طوری میخوابم که در خوابم، هم عشق در مراجعه باشد و هم پول. هم صلح و هم صفا. هم دوستانم نزدیکم باشند و هم من نزدیک آنها. میخوابم و در خوابم قرار دارم. آلارم گوشیام را به کار انداختهام. لباسهای نویم را پوشیدهام. کرم گران قیمت میزنم. عطر مخصوص دیدارهای مهمم را هم. کراوات هم اگر رویم میشد میزدم چرا که قرار مهمی دارم و در قرارهای مهم علاوهبر عطر و جوراب شیک، باید کراوات زد. این را از رییس جمهور کانادا یادگرفتهام و از فمنیستهای دوآتیشه که میگویند عیبی ندارد زنها هم مثل مردها تیپ بزنند. در خواب مثل فیلم فرندز، غمهایمان را با خنده و هرهر و کرکر کنار میزنیم و نهایتا با کمی گریه مشکلاتمان حل میشود. در خواب همهمان زندگیهای بشاش اینستاگرامی داریم و میشاشیم به زندگی و هارهار چیلیک. در خواب نهایت جورابهایمان سوراخ است نه دلها و جیبهایمان. خواب غمهای اجتماعی را قاطی غمهای شخصیمان نمیکند. یا برعکس حتی. ما در خواب در سرزمین دیزنیها هستیم. خوشحال و شاد و خندانیم و قدر دنیا را میدانیم. ساعت از 1 و 1 دقیقه گذشت. باید زودتر خودم را برای ساعت 1 و 10 دقیقه آماده کنم. تا آرزو کنم خوابم ببرد و با تمام شدن جملهام، چشمانم بسته شود و خر. و پف.
خواب غم های اجتماعی مان را قاطی غم های شخصی مان نمی کند