تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

33

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۱۵ ب.ظ

خداوندگار راهنما زدن و برگشتن از جاده‌ای هستم که یک آن وسط گاز دادن می‌فهمم اشتباهی رانده‌ام! من از جاده‌هایی که به شب منتهی می‌شوند، از جاده‌هایی که چراغی در آن نیست، جاده‌هایی که بین راه می‌فهمم آخرش بن‌بست و دره و دخمه است، می‌ترسم تی‌تی. انگشتم مدام روی دکمه راهنماست. آماده‌ی برگشتنم. از هرچه بترسم از برگشت نمی‌ترسم. ولی از همین نترس بودن، می‌ترسم.

۹۹/۰۲/۱۵