تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

28

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۴۹ ب.ظ

چرا از در آوردن تیغی که در روح و شخصیتمان فرو رفته، طفره می‌رویم تی‌تی؟ حتی با علم به اینکه این تیغ است. حتی با اینکه می‌دانیم محدوده‌ی این تیغ کجاست. از جای دقیقش خبر داریم و از مدل تیغش. کافی‌ست بخواهیم آن را از درونمان بکشیم بیرون. این همه تعلل برای خلاص شدن از شر یک جسم آسیب زننده چیست؟ مرض داریم؟
فکر می‌کنم ما به جاهای خالی حساسیم. حاضریم جای خالی را با تیغ و تیر و کود پر کنیم، اما آنجا را خالی نگذاریم.
چشمانت را ببیند تی‌تی. می‌خواهم این تیغ لعنتی را بکشم بیرون. دردت خواهد گرفت. اما درد رهایی درد ارزشمندی‌ست.

۹۸/۱۲/۱۸