زن بودن خود را دوست داشته باشیم
در آستانهی روز جهانی زن و میان خیل تبریکات و نصایح و وعده وعیدهایی که به زنان داده میشود لازم دانستم به عنوان دختری که در جامعهی مدرن اما نه چندان دانای امروزی زندگی میکنم، یک نکتهی بسیار مهم که ذهنم را درگیر کرده و میدانم دختران و زنان امروزی از آن غافل هستند را به سمع شما برسانم.
یک: اگر به اطرافتان دقت کنید متوجه میشوید دختران و زنان دور و برتان را دو دسته بیشتر تشکیل نمیدهند. کسانی که دوز خودشیفتگیشان بالا زده و خود را روی بوم آسمان میبینند و به بقیه، حتی هم جنسان خود به چشم یک نوکر نگاه میکنند یا زنانی که از آن طرف بوم افتادهاند و خودشان را در قعر زمین میبینند. نگاهی گذرا به صفحات پربازدید رنگی اینستاگرام بیندازید. دخترانی که برای دیده شدن حاضرند هرعکسی از خود را در ملا عام بگذارند، طالب لایک دیگران هستند، از خصوصیترین صحنههای زندگیشان عکس میگذارند، دابسمش درست میکنند، به واسطهی شرایط شغلی و پول پدرشان احترام گدایی میکنند و... . فاجعه را زمانی درک کردم که چندی پیش در صفحهای پربازدید کپشنی خواندم مبنی بر اینکه بیایید خودمان را تحویل بگیریم و قربان صدقهی خود برویم. بعد ادمین پیج شروع کرده بود با الفاظ عروسکی و کودکانه قربان خودش رفته بود. من از خواندن چنین پیامی مور مورم شد و برایم سوال پیش آمد چه به روز ما آمده که افراد دیگر زیر همان پست قربان شخص مذبور رفتهاند؟ رابطهی خونی، پیوند دوستی، مهربانی دراز مدت عمیق و یا چه چیزی در آن فرد دیدهاند که میآیند برایش جامه میدرند و وقت خود را برای نوشتن "ای جون دلم قشنگ مهربونم که اینقدر موفقی!!!" میکنند؟ خندهدار است. اجتماع دو جامعهی خودشیفته و بدون عزت نفس در یک قاب. گدایی محبت و تاجر مهرهای تقلبی مجازی.
دو: برای همهی ما پیش آمده که گاهی چشم باز میکنیم و ناخواسته گرفتار یک رابطهی عاطفی میشویم. با یک دو دوتا، چهارتا کردن میتوانیم بفهمیم این رابطه، مسموم است. باید هرچه زودتر خودمان را جمع کنیم و لباسمان را بتکانیم و زندگی نرمال خود را از سر بگیریم. میفهمیم، متوجه مسمومیت رابطه میشویم اما باز هم ادامه میدهیم. چرا؟ چون خودمان را لایق هرکسی میدانیم. اگر در رابطه سرکوفت بشنویم، تحقیر شویم، متلک بشنویم و هرچیز دیگری که خود واقعی ما را زیر سوال ببرد، کوتاه نمیآییم. خودمان را در عشق بیپناه میدانیم و برای خلاصی از این بیپناهی هر شرایطی را تحمل میکنیم. چون قبل از اینکه ما را به دوست داشتن دیگران امر کنند، دوست داشتن خودمان را یادمان ندادهاند. به ما نگفتهاند عزت نفس یک زن همه چیز اوست. همین عزت نفس است که برای او احترام میآورد، سلامت روح و حتی جسم میآورد، دلخوشیهای بزرگ و کوچک میآورد و در کل جامعهی زیباتر را برای همه عرضه میکند.
سه: در تمام مراحل درمانی در روان تحلیلگری، روان شناس به گذشتهی فرد میپردازد. بعد گذشته را وصل میکند به اولین ارتباط فرد در کودکی با اولین مراقبان او که میشود پدر و مادر. اما از آنجایی که بیشترین وقت کودک با مادرش گذرانده میشود، بیشترین تمرکز هم روی رابطه کودک و مادر است. میبینید؟ نقش پررنگ یک مادر نه تنها در یک فرد بلکه در یک جامعه تاثیر گذار است. حالا تصور کنید مادری با تمام خلاءهای روحی و روانی، با تمام کاستیهایی که در علم دارد، با تمام زخمهای چرکی که هنوز روی بدنهی روحش است، میخواهد کودکی را بزرگ کند. اشتباه بزرگ کردن کودک نه تنها ظلم به خود اوست، بلکه ستمی ناروا به کل جامعه است. قبل از هرگونه اقدام برای برقرای یک رابطهی عاطفی با کسی، کمی به خودشناسی برسیم. به این فکر کنیم زن بودن زیباترین لطف خدا بوده. تحقیر خودمان به دست خودمان را متوقف کنیم. عزت نفس خود را بالا ببریم. خودمان را مستحق هر دردی ندانیم. در جامعهای که به اندازهی کافی به زن بودنمان خرده میگیرد، خودمان، تنها خودمان کمی خود را در آغوش بکشیم.