تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

یادم تو‌را فراموش؟!

دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۵۵ ق.ظ

به من است که می‌گویم کاش فراموشی روالی نداشت. صبوری و سپردن به زمان نمی‌خواست.  چیزی بود شبیه موی اضافه‌ی زیر ابرو. یک منقاش دستت می‌گرفتی، آینه‌ای جلوی رویت می‌گذاشتی و تمام... تشنگی بعد از دویدن بود. به آب سردکن می‌رسیدی. دهانت را لبه‌ی شیر می‌گذاشتی. قلپ قلپ قلپ آب می‌خوردی و بعد آخیش سیرابی را می‌گفتی... باز شدن دماغ کیپ شده بود. دستمالی جلوی بینی‌ات می‌گرفتی و ‌تمام... شکستگی کنار ناخن بود. یک ناخن‌گیر می‌خواست و والسلام... هوس بوسه‌ی زیر باران بود. دستش را می‌گرفتی، چشمت را می‌بستی، صورتش را جلوی صورتت می‌گرفتی و ... کاش فراموشی هم شبیه یخ‌زدگی بعد از برف بود. می‌جهیدی زیر پتو. پاهایت را چفت می‌کردی در دلت و ده دقیقه بعد آب شده بود. تمام یخ‌های کف دستت، سر دماغت، ران‌های پایت، ته قلبت. ته قلبت. ته قلبت...

۹۶/۱۱/۰۹
.

نظرات (۱۴)

۰۹ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۲۱ فرزانه شین
کاش...
میخواستم یه بیت شعر بنویسم اما متن انقدر گویاست و مثال ها انقدر ملموس که جز این کلمه سه حرفی،"کاش" دستم به نوشتن هیچی نمیره...
هرچه موضوع پر رنگ تر .. فراموش کردن غیر ممکن تر
مگر میشود مسئله ای را فراموش کرد...؟!
اگر از آن بی اهمیت ها باشد که دیگر فراموش شدن و نشدنش مهم نیست..
وابسته به یه تصمیم بود . تصمیم میگرفتی فراموش کنی و میکردی.
جدا دلتنگی مرض بدیه -_____-
نوشتت و موزیک حال من ایهام و این ساعت و دلی گرفته،عجب موزون و قشنگه
۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۱ 🍁 غزاله زند
از اون نوشته‌ها بود که میدونم همیشه پررنگ میمونه توی ذهنم :) 
کاش قرصی بنام فراموشی در مواقع لزوم بود...!
کاش
آخ از درد فراموش کردن...

سلام 
خسته نباشی
تبریک میگم بهتون
وبلاگ خوبی دارید
سلام عطیه جان دلم نمی خواد مطالب کانال رو به وبلاگ ربط بدم اما گفتم که شاید بد نباشه به عنوان مخاطب کانال نظرمو بگم.اینکه در یه کشور دیگه به اعضای خانواده معلولین ممکنه امتیازاتی داده بشه که جنبه مالی برای دولت داره خیلی خوبه مثلا نمیان بگن بقیه تو تئاتر جمع تر بشینن یا یکی فعلا نیاد تا فرد نزدیکه به شخص معلول بتونه از این امکانات استفاده کنه بارش بر دوش مردم نیست بر دوش دولت و سازمان ها و خیریه هاست.و چقدر خوبه که در کشور ماهم حتی یک صدم امکاناتی که در بعضی کشورها وجود داره به معلولین ارائه بشه.اما اینکه مقایسه کردی دادن سهمیه به اعضای خانواده جانبازان معززمون مثلا کنکور یه مسابقه علمیه و دادن هر گونه سهمیه به هر شخصی اونو از حالت عادلانه خارج میکنه و طبیعیه اعتراضاتی داشته باشه ولی دولت میتونه چکار کنه بیاد با هزینه کردن بهترین امکانات و شرایط روانی و درسی رو برای شرکت در کنکور برای افراد خانواده و جانبازان فراهم کنه که بتونن با بقیه رقابت کنن یعنی از جیب خودش برای قدردانی از اونها هزینه کنه نه از مردم و در اینجا دانش آموزان در عوض تو جامعه فرهنگ تکریم اونها رو بیشتر رواج بده بیشتر ازشون قدر دانی بشه بیشتر یادآوری بشه سختی های خانواده شون و خودشون عزیزم شیوه درست قدر دانی اینه که اعتراضی هم در پیش نداشته باشه اما وقتی فقط مردم هزینه بدن طبیعیه که هر گونه سهمیه ناعادلانه اس امیدوارم منظورم و رسونده باشم.
پاسخ:
سلام:)
حق با توئه:) :*
یوهووووووووووو
منم عطیه م
خوشحال شدم از اشناییت(:
بمنم سربزن
سلام، خوب می نویسید، بلکه عالی تر زجلوه های طبیعت....
مانند سنگ های کناری ساحل که بیهوش افتاده اند از مشتاقی و مهجوری سخن می رانید...
از شیشه ی دست بر حرف میزنید و زندگی سخت دوران خانه بدوشی....
همین است دیگر همیشه و در تمام تاریخ هستی ابتدا زمستان بوده است، سپس بهار...
سلام ...
من نویسنده خوبی نیستم ولی کاملا با مطالبتون احساس نزدیکی کردم ....عالی بودن !! تبریک میگم ..
پاسخ:
سلام
لطف داری:)
آره.. کاش یه قرص داشت..
یه قرص سفید کوچولو..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی