تنها یا غریب؟ مسئله این است
از نوشتههای یهویی و همینجوری بدون فکر:
دختره رو
میشناسم. کُرده. یه بار اسرین، همکلاسیم،
شروع کرد باهاش کُردی حرف بزنه. همون موقع به اسرین هم گفتم. گفتم چقدر این دختره
خوشگله. مشخصه کُرده ها... همین دختر کُرد خوشگله وارد نمازخونه شد. حالش خوش
نبود. اومد یکم جلوتر جایی که من نشسته بودم، دراز کشید. ینی مثل کسی که یهو با
آگاهی غش میکنه، غش کرد. نه ازین مدل غشها که طرف بیهوش میشه. نه. بیهوش نشد.
هشیار بود. ضعف داشت. یه خانومی کنار من بود که فکر میکنم استاد بود. هم سنش بالا
بود و هم کسایی که سنشون پایینتر خودش بود هی بهش سلام میکردند. البته سلام کردنشون
مودبانه بود و هر از گاهی بهش استاد هم میگفتند که مطمئن شدم، ازین استاد واقعیهاست.
حالا هرچی. از بحث دختر کُرد خوشگله جدا نشیم. دختره که خودشو انداخت رو زمین
استاده بهش گفت: خوبی؟ جواب گرفت: " نه. مسموم شدم انگار. از دیشب حالم
بده." استاده پرسید: " خب واسه چی اومدی دانشگاه؟" " ارائه
داشتم. یه کلاسای دیگم رو هم زیاد غایب کردم، امروز نمیومدم حذف میشدم."
" خب حالا پاشو برو.نمون دانشگاه" " منتظرم ساعت سه بشه برم. باید
با سرویس برم." " حالت خیلی بده. رنگت مثل گچ سفیده. ساعت تازه یک و
نیمه. زنگ بزن یکی از خانوادت بیاد دنبالت.".... تا اینجا هرچه گفتم مقدمه
بود که برسم به این قسمت ماجرا... "دلت خوشهها. کدوم خانواده. شما معلومه تا
حالا خوابگاهی نبودی. تک و تنهام تو خوابگاه. تو خوابگاه اگه مریضی خودت پرستار
خودتی. اگه دلت گرفته خودت باید خودت رو بغل کنی. خوابگاه آدم تنهاست خانوم. الان
من با این وضعم برسم خوابگاه باید خودم به داد خودم برسم." بعدم آروم اشکاش
ریخت.اینقدر آروم گریه کرد که خوابش برد. پاشدم رفتم از توی کمد یه چادر نماز
برداشتم و روش انداختم... ساعت سه بیدارش کردم بره سوار سرویس بشه. تشکر کرد و
رفت...
به آخر این متن میشه کلی حرف فلسفی یا شاعرانه اضافه کرد و گفت تنهایی بده و فیلان. ولی من میخوام بگم تنهایی خیلیم خوبه. نیازه. منم هزار بار تا حالا توی خوابگاه،از درد زمین رو گاز میگرفتم و هیچکس رو نداشتم یه لیوان آب دستم بده، اما بزرگ شدم. یاد گرفتم گلیم خودم رو خودم از آب بکشم بیرون. یاد گرفتم غریب بودن با تنها بودن فرق داره. تو وقتی غریبی که همه رو داری ولی اشتباهی داری، بود و نبودشون برات یه ذره هم فرق نداره. اگه تنهاییم که فدای سرمون ولی خدا غریبی رو نصیب گرگ بیابون نکنه...