برای آقای رئیسجمهور
چاهارسال پیش که روحانی را به عنوان رئیس جمهور معرفی کردند، این نامه را نوشتم. آن موقع دانشجوی دوران کارشناسی بودم و هنوز از سیاست چیزی نمیدانستم. حتی رای هم ندادم. الان هم از سیاست چیزی نمیدانم اما لااقل امروز توقعاتم از رئیس جمهور مملکتم معقولتر شده... متن نامهی چاهار سال پیش را اینجا میگذارم...
برسد به دست رئیس جمهور خوش خنده ی مُعَمَم مان!
سلام اقایِ دکترِ حقوق خوانده یِ انگلیس تحصیل کرده!
از دیروز شما به عنوان رئیس جمهور منتخب مردمی ایران تعیین شدید و مردم بعد از چهار سال یا شاید هم بیشتر خندیدند.خب این خنده ناشی از امید است.میبینید اقای رئیس جمهور،امید. واژه ای که چند سالی میشود تار عنکبوت به خود گرفته است.حتی شما سری به ثبت احوال هم بزنید متوجه میشوید که خیلی وقت است که کسی اسم پسرش را امید نگذاشته است.اینکه چطور شد که این ناامیدی رخنه کرد در خون ما جماعت ایرانی بماند.من وبلاگم را دوست دارم و دلم نمیخواهد فیلتر شود.
بله جناب دکتر داشتم میگفتم.حالا که قرار است چهار سال شما برای ما سروری کنید مردم دارند میخندند،مردم حالا لباس شاد بنفش به تن میکنند.الحق و الانصاف هم بنفش رنگ قشنگی ست و باید به سلیقه تان احسنت گفت.ولی شما بیایید مردانگی را در کمال مردی تان بجا آورید و این لباس های بنفش ما را تبدیل به لباس عزای سیاه نکنید... این مردمی که من میشناسم نه میخواهند یک شبه اینجا تبدیل به سوئیس شود و نه خواهان اینند که از شدت کاهش تورم هرشب نان و کباب بخورند.به خدا این زن هایی که من از قشرشان هستم نه استخر روباز وسط میدان اصلی شهر میخواهند و نه دلشان میخواهد قیمت لوازم آرایشی شان کمتر شود.این نسل جوانی که خودم هم مثل آن ها هستم نه سودای رئیس شدن دارند و نه تب مدیریت...ما نسل جوان،ما زن ها،ما ایرانی ها،ما مردم قشر متوسط جامعه میخواهیم دیده شویم.میخواهیم لابهلای قیمت دلار و طلا پنهانمان نکنید.میخواهیم در بازارها بخندیم نه اینکه با دیدن اتیکت قیمتها سنگکوب شویم.میخواهیم در دانشگاه راحت نشریه بزنیم بدون اینکه شب ها کابوس مسئولین محترم حراست را ببینیم...ما میخواهیم نیازمندیهایمان پر از اگهی استخدام شود بدون زدن این تیتر:با چهل سال سابقه ی کار!!!!...ما دلمان میخواهد در مصاحبه ی استخدام وآزمون دکترامان صادق باشیم و بعد به صداقت مان امتیاز بدهند.
اقای روحانی ِروحانی مرد و مردانه مگر همه چیز ما ملی ست که حالا ناغافل اینترنت مان هم ملی شود.؟؟!!!ما چوب همین بستنی مهین هایمان هم واراداتی ست.
آقا بیا مردانگی کن و نگذار بچه ها ی بعد از ما قربانی جنگ نرم شوند...
ما فقط میخواهیم پدران کارمند و کارگر و دبیر و روزنامهفروش و رانندهمان از شدت شرمندگی ما و مادرانمان شبها دیر به خانه نیایند تا چشمشان به چشممان نیفتد و صبحهای خروس خوان بدون صبحانه از خانه بیرون نزنند و هرماه اضافه کار نایستند و موقع پول تو جیبی خواستن حرف تو حرف نیاورند...
ما نه میخواهیم وارادات الکل به کشورمان راحت شود و نه میخواهیم راه به راه بورسیهمان جور شود تا فرار مغزها بشویم.ما میخواهیم رشته ی مورد علاقهمان را بخوانیم بدون اینکه بگویند:این رشته شغل ندارد،این رشته آینده ندارد،این رشته داوطلب دختر یا داوطلب پسر نمیگیرد!!!
جناب حسن روحانی لطفا اصلاحات و فرمایشات تان هم مثل اسم تان باشد...حسن...
والسلام.
عطیه میرزاامیری
بیست و ششم خرداد ماه یک هزار و سیصد و نود و دو
و ایضا:
سی اردیبهشت هزار و سیصد و نود وشش