دل ِ تنگم فغان کم کن*
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۵ ب.ظ
از نوشته های بدون فکر:
هدفم چه بود؟!اینکه اسم ِ دانشگاه های تهران را میشندیم و آب از دهانم سرازیر میشد...اینکه هی میگفتم زندگی در تهران نه اما درس خواندن در آنجا را دوست دارم...اینکه سال تحویل به امامزاده صالح چشمک زدم و گفتم مهر میبینمت دیگه؟!...اینکه ظفر را پیاده میرفتم و میگفتم اینجا،اینجا باید پیاده روی در پاییزش عالی باشد...اینکه هرروزِ نمایشگاه های کتاب را میخواستم...اینکه توی ِ دفتر آرزوهایم نوشته بودم:زندگی در خوابگاه باید عجیب باشد و من دوست دارم عجیب ها را تجربه کنم...اینکه موقع انتخاب رشته یکدفعه و بی مقدمه و ناباورانه بابا راضی شد اولین انتخابم تهران باشد و من ذوق میکردم،..اینکه...حالا که دارم رکورد ِ مدت زمانِ دوری از مهربانی های حضوری بابا،محروم شدن ِ از آغوش مامان و خل بازی های عرفان،را میزنم میگویم دوری سخت است.دوری حتی اگر پنج ، شش ساعت هم باشد سخت است.آنقدر سخت که میروی زیر دوش حمام و از حزن آهنگی که دختر ِ حمام بغلی زیر لب میخواند،ناگهان بدون هماهنگیِ قبلی به گریه میفتی...
*این آهنگ را با صدای محسن نامجو گوش کنید...
هدفم چه بود؟!اینکه اسم ِ دانشگاه های تهران را میشندیم و آب از دهانم سرازیر میشد...اینکه هی میگفتم زندگی در تهران نه اما درس خواندن در آنجا را دوست دارم...اینکه سال تحویل به امامزاده صالح چشمک زدم و گفتم مهر میبینمت دیگه؟!...اینکه ظفر را پیاده میرفتم و میگفتم اینجا،اینجا باید پیاده روی در پاییزش عالی باشد...اینکه هرروزِ نمایشگاه های کتاب را میخواستم...اینکه توی ِ دفتر آرزوهایم نوشته بودم:زندگی در خوابگاه باید عجیب باشد و من دوست دارم عجیب ها را تجربه کنم...اینکه موقع انتخاب رشته یکدفعه و بی مقدمه و ناباورانه بابا راضی شد اولین انتخابم تهران باشد و من ذوق میکردم،..اینکه...حالا که دارم رکورد ِ مدت زمانِ دوری از مهربانی های حضوری بابا،محروم شدن ِ از آغوش مامان و خل بازی های عرفان،را میزنم میگویم دوری سخت است.دوری حتی اگر پنج ، شش ساعت هم باشد سخت است.آنقدر سخت که میروی زیر دوش حمام و از حزن آهنگی که دختر ِ حمام بغلی زیر لب میخواند،ناگهان بدون هماهنگیِ قبلی به گریه میفتی...
*این آهنگ را با صدای محسن نامجو گوش کنید...
۹۴/۰۷/۲۵