تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

زن ها

جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۵ ب.ظ

هیچکسی جز من توی سوییت نیست.یا رفته اند کنگره،یا سینما و یا نمایشگاه کتاب...در نبودشان حس کردم حالا که منم و خودم،این سوییت سه خوابه متعلق به من است.استکان های نیمه چاییِ به جا مانده از صبح را از روی میز برداشته ام.روی میز را مرتب کردم.رفته ام توی آشپزخانه.از فریزر برای خودم مرغ برداشته ام تا یخش آب شود.برنج خیس کرده ام.سیب زمینی خلال کردم.و شروع کردم به آشپزی.بعد به ظرف های تلنبار شده ی توی سینک نگاه کردم.فکر کردم بد نیست ظرف ها را بشورم اگرچه متعلق به من نیست.ظرف ها و ماهی تابه های ِ ماسیده شده از روغنِ به جا مانده را اسکاچ کشیدم،آشپزخانه را تمیز کردم و باز به آشپزی ادامه دادم...صدای ماشین ها را میشنوم.باد از پنجره به بیرون میزند.در این بین لباس های کثیفم را میشورم...جزوه هایم را آماده میکنم که بعد از ناهار بخوانم.به مامان زنگ میزنم.با بابا و عرفان حرف میزنم.حواسم به همه چیز هست.که ظرف ها چرب نباشند.غذایم نسوزد.مرغ خام نباشد.برنج بی نمک نشود و....این ساده ترین و ابتدایی ترین و جزئی ترین قسمت از زنانگی ست...اما لذت دارد.زیاد لذت دارد...زن بودن خودش هزار رنگ دارد که هیچوقت آدم حوصله اش سر نمیرود...یک روز ظرفی را میشکند،ی روز غذای جدیدی میپزد.یک روز بچه اش مریض میشود و هر روز غصه هایش نوتر میشوند...


نظرات (۵)

این یه حس مشترک بین همه ما زن هاست که وقتی حس میکنیم خونه مال ماست ، یا مسئولیتش در نبود مادر خونه با ماست ، زنانگیمون تبلور پیدا میکنه :) 
ولی میدونی عطیه ؟ این حس زنانگی نباید تبدیل بشه به روزمرگی ، اینجوری دیگه لذتی نداره ...
زهرا عاملی (ترانه سرا) یه پست گذاشته بود و توش نوشته بود اون فاصله ای که همه ی کارامو کردم و منتظرم شوهرم و مهمونام بیان رو خیلی دوست دارم، یه حس زنانگی قوی توشه
گاهی وقتها میشه به همین زنانگی های پر رنگ دلخوش بود....
یا حتی دلتنگ شد برایش
این قسمت کمی از زنانگی هست.منظورم اینه که تمام زن بودن نیست.ولی تا حالا دقت کردی مادرت موقع ظرف شستن چقد تو فکره؟؟یا حتی خودت؟؟انگار داره اسکاچ میزنه رو فکرش و هی به اعماقش رسوخ میکنه و غمگین و غمگین تر میشه
پاسخ:
هووووف
گاهی در یم توقف چند دقیقه ای با خودم فکر می کنم کجا رفته است... همین بخش های ابتدایی هم حتی... و دلم می گیرد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی