تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

ایران در نمازخانه

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ

یک نشست ِ خیلی بیخود توی نمازخانه ی خوابگاه بود.از قبلش هی آمدند در ِ اتاق را زدند و گفتند بیایید.مرا به دادن خوراکی در حین برگزاری مراسم ،ترغیب کردند.با تمام خستگی و دردی که در ناحیه ی شکم و کمر داشتم،با تمام ضعفی که در دست و پایم داشتم،با تمام عربده هایی که نگهبان خوابگاه توی بلندگو کشید که ایهاالناس،به نمازخانه بروید و در نشست شرکت کنید،با تمام ِ تمام این ها به نمازخانه رفتم...از بحث مزخرف ِ شناخت قبل از ازدواج نمیخواهم بگویم،فقط شما تصور کنید ده پونزده دختر که گِرد هم نشسته اند.لباس های دخترانه پوشیده اند،موهای هرکدام یک مدل و یک رنگ است...نه نه .این ها هم اصلِ حرفم نیستند...تصور کنید همین ده پونزده دختر،هر کدام یک لهجه و گویش دارند...ده پونزده لهجه ی متفاوت و شیرین و قشنگ از هرکجای ایران...از کرمانشاه تا شیراز...از تبریز تا یزد...از اصفهان تا مشهد...از رشت تا کرمان...این شگفت انگیز نیست؟زیبایی دورتا دور نمازخانه برایمان خودنمایی میکرد...بیخیال بحث های مزخرف و تخمیِ پیش از ازدواج...

نظرات (۶)

۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۷ ریحانه .الف
^_^
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۳۷ آدرینا عظیمی
یادم هست که ما هم همایش ازدواج داشتیم دو سه سال پیش... برای تفریح نشسته بودیم به تماشای نمایندگان دانشجویی که می خواستند خیلی فهیم و متقاعد کننده به نظر برسند و حاج آقایی که مانده بود آن وسط دل کدام گروه را به دست آورد تا بی شورش و جنگ راهی خانه اش شود. آمفی تئاتر دانشکده را اشغال کرده بودند تا ما نظر پسری را بشنویم که می گفت: تا وقتی رابطه های سهل الوصول در جامعه مهیاست کی می رود سراغ ازدواج؟ من که معتقدم وقتی می شود تنوع داشت در انتخاب ها بی آنکه مهریه و خانه و ماشین به کارت آید هیچ کس سراغ ازدواج نمی رود و همین دوستی ها کافی ست. و این در حالی بود که بغل دستی اش با شرم و خنده می گفت البته من می دانم آقای فلانی قصد ازدواج دارد ها...!
:)))))
خیلی خوب بود عطیه :* D:
چه باحال نوشتین :دی
دمت گرم بانو
۲۹ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۲۲ مهدی صالح پور
قاتی بودی موقع نوشتن ها! حالا سه هفته بعد از نوشته شدنش، وقتی دوباره بخونی کاملاً متوجه میشی... :)
پاسخ:
مهدی تو میخونی اینجا رو؟
ای بابا..کار سخت شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی