برای همه آنهایی که یادشان رفته امید چه شکلی است!
کتابی که با خواندنش باعث میشوذ بارقههای تلاش و امید در دل همه جوانه زند.
برای همه آنهایی که یادشان رفته امید چه شکلی است!
کتابی که با خواندنش باعث میشوذ بارقههای تلاش و امید در دل همه جوانه زند.
این بار در مورد کتاب طبلزنها نوشتم. کتابی که شخصیتهایش به جستوجوی یک زندگی آرمانی هستند و وقتی خواننده آن را در دست میگیرد تا مدتها ذهنش درگیر موضوع آن میشود.
معرفی طبلزنها را اینجا بخوانید.
وقتی قرار شد این گزارش در مورد احضار روح و ارتباط با اجنه باشد، زهرا یک کارت ویزیت رمال گذاشته بود روی میزم و گفته بود کار توست! کارت را انداخته بودم توی کشوی میزم و پیش خودم گفتم بیخیال میشوند چون این موضوع خط قرمز است!
بیخیال نشدند. من را انداختند جلو تا با نقشهای نیمه قلابی با یک رمال وارد ارتباط شوم.
ارتباط گرفتم. با هویت اصلی و گاه جعلیام. یک جایی ترسیده بودم و گفته بودم بیایید بیخیال این قضیه شویم.
درست همان موقع عاطفه گفت: الانی که اینقدر درگیر شدی، بهترین وقت برای نوشتن است!
این گزارش حاصل ترس و هیجان من در ارتباط با آدمی است که روح احضار کرد و آینده من را گفت.
پ.ن: پایین صفحه مربوطه، زیر عکس، لینک دانلود پی دی اف کل مجله هست.
کتاب تکخال عمیقا برای من خندهدار، قشنگ و تمیز بود. یه کتاب با تصویرگری خوب و در مورد آبتینی که برای خوشحالی و شبیه خودش بودن، میجنگه. توی سایت وینش یعنی اینجا معرفیش کردم.
کتاب تاریکی خیلی برای من نازنین و باارزش است. کتابی که میتوان در ردهبندی دوست داشتنیهایم در کنار کتاب شازدهکوچولو بگذارمش. در سایت وینش و در اینجا معرفیاش کردم.
کتاب "کلمههای آبی تیره" رو که چند وقت پیش خوندمش، توی سایت وینش معرفی کردم. کتابی که مناسب سری نوجوان تا بزرگساله. اگه به رمانهای عاشقانه علاقه دارید، گزینه خوبیه براتون. خوندن معرفی من هم برای خریدن و خوندنش کمکتون میکنه.
در این سایت، در مورد کتاب دروغ، کتابی که برای ردهسنی نوجوانان است، نوشتم. اگر عاشق کتاب و کتابهای نوجوان هستید این معرفی را بخوانید.
اگر چند سال پیش میشنیدیم که فلانی بر اثر یک عطسه فوت شده یا یک سرماخوردگی ساده کسی را کُشته، چشمانمان گرد میشد و گمان میکردیم سرکاریم! اما شاید امروزه ورود به دنیای مدرن و حتی دیدن فیلمهای تخیلی، این باور را به ما داده که هیچ چیزی نمیتواند بعید باشد و اگر همین الان در اخبار بشنویم که علت مرگ کسی خارش بیش از حد بدنش بوده، شانه بالا بیندازیم و اظهار بیتفاوتی کنیم. این قضیه برای ابتلا به بیماریهای مختلف هم صدق میکند. تا سالها قبل کمتر کسی بیماری روان-تنی به گوشش خورده بود. همان دردی که هیچ علت جسمییی ندارد اما نمود فیزیکی دارد. مثلا کسی دائم از درد معده شکایت میکند اما آندوسکوپی و آزمایش هیچ علامتی از درد را نشان نمیدهد و علت همانی میشود که همیشه ورد زبان دکترهاست: «از اعصابشه!». این مطلب را تا آخر بخوانید تا چند بیماری عجیب دیگر را بشناسید که اگر روزی شنیدید کسی مبتلا به آن شده زیاد هم تعجب نکنید و بدانید آدمیزاد علاوه بر عجیب بودن خودش، بیماریهای عجیبتری دارد.
این اتفاق برای همهی ماها افتاده. اینکه توی ذهنمون توهم بزنیم فلانی عاشق ماست و ... . که خب مطمئنا چنین چیزی وجود نداره ولی در واقع ذهن ما اعتیاد پیدا کرده به ساختن هیجان. لطفا بزنید روی لینک زیر، مطلب رو بخونید و از تجربیاتتون واسم بنویسید:)