تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

من که جز تو کسی را ندارم. پس چرا تو را هم ندارم؟

تماما مخصوص/ عباس معروفی

۰۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۲
.

گفت: یاکاموس
یعنی چی؟
یعنی این که چشم های زن از شدت لذت پراز پولک شود...


تماما مخصوص/ عباس معروفی

۰۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۰
.

آدم گاهی اوقات، در زندگی آرزو می‌کند کاش یک سکه ته جیبش باشد که با آن بتواند یک نان بخرد تا از گشنگی نمیرد. یک‌‌باره می‌بیند یک کاسه‌ سوپ داغ و خوشمزه در دستش است...

تماما مخصوص/ عباس معروفی

۰۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۲۹
.

باباها کجا گریه میکنند؟
زیر دوش آب، در حمام؟ روی فرمان ماشین، وقتی تنها هستند و در ترافیک گیر میکنند؟ شب ها وقتی میخوابند سرشان را در بالشت فرو میکنند تا اشک هایشان عقیم شود؟ وقتی به باغچه آب میدهند و شلنگ آب را فواره ای در حیاط میگیرند تا کل زمین خیس شود؟ توی سجده ی نمازشان؟ صبح های زودی که لباس میپوشند تا به اداره بروند؟ یا شاید در مسیرشان وقتی قصد رفتن به سرکار را دارند، میان راه ترمز میکنند، جاده را دور میزنند و به قبرستان میروند و روی قبر پدر یا مادرشان های های گریه میکنند؟!
یا موقعی که برق ها میرود؟  شاید هم بعضی اوقات قصد اجابت مزاج ندارند. به دستشویی میروند تا گریه کنند!
اصلا باباها گریه میکنند؟!
چه وقت هایی؟
کسی میتواند ادعا کند که اشک های پدرش را دیده؟

۱۱ نظر ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۰
.

توانایی فهمیدن درد چیز خوبی است. دردسر واقعی وقتی است که دیگر درد را هم نمیفهمی.


سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش/ هاروکی موراکامی

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۵
.

سوکورو فکر کرد زندگی های ما مثل دفترچه نت های موسیقی پیچیده است. پر از انواع نوشته های رمزی، نت‌های شانزدهم و سی و دوم و علامت های عجیب دیگر. برگرداندن درست همه ی این ها کم و بیش غیرممکن است و اگر هم بشود، و اگر بشود آنها را به صداهای درست ترجمه کرد، تضمینی نیست که آدمهای دیگر هم درست در‌ک‌شان کنند یا ارزش معنای درون آن‌ها را بفهمند. تضمینی نیست که آدم‌ها را خوشحال کند. چرا باید ساز و کار زندگی آدم‌ها این همه بغرنج باشد؟


سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش/ هاروکی موراکامی

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۳
.

استعداد مثل یک ظرف است. هرقدر هم خودت را به آب و آتش بزنی، اندازه‌ی ظرف عوض نمی‌شود. فقط یک مقدار مشخص آب می‌گیرد، نه بیشتر...


سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش/ هاروکی موراکامی

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۸
.

«شاید می‌ترسیدم اگر واقعا کسی را دوست داشته باشم و وابسته‌اش بشوم، یک روز یکهو بی‌هیچ توضیحی غیبش بزند و تنها بمانم.»

« پس خودآگاه یا ناخودآگاه همیشه بین خودت با زن‌هایی که باهاش بیرون می‌رفتی فاصله حفظ می‌کردی. یا زن‌هایی را انتخاب می‌کردی که بتوانی فاصله‌ات را با آن‌ها حفظ کنی، که ضربه نخوری. کم و بیش همینجور است؟»


سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش/ هاروکی موراکامی

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۵۶
.

هرقدر هم زندگی آدم ساکت و سازگار به‌نظر برسد، همیشه زمانی توی گذشته بوده که آدم وضعیت بغرنجی داشته. زمانی بوده که بگویی نگویی زده به سرش. فکر کنم آدم‌ها در زندگی به این مقطع نیاز دارند.


سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش/ هاروکی موراکامی

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۸
.

آدم را درد است که به تفکر می‌رساند.


سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش/ هاروکی موراکامی

۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۴۵
.