تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۲۴ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

فرق بین امید دادن به خود و دروغ گفتن به خودت را یاد بگیر تی‌تی.

۳۰ دی ۹۸ ، ۱۳:۱۰
.

تی‌تی عزیز دنیا برپایه‌ی بی‌عدالتی‌ست. تو اگر از آن توقع عدالت داشته باشی در حقش ناعدالتی کرده‌ای.

۲۹ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۱
.

گذر زمان معرکه است تی‌تی. ترس‌ها و استرس‌هایمان را می‌تواند در خودش حل کند و بعد ورژن آرامی از آن را به ما ارائه دهد. ورژنی که می‌تواند حتی ما را در خودش حل کند. مثل حمام رفتنی که در کودکی از آن واهمه داشتیم و الان روزی یک بار به حمام پناه می‌بریم .یا اصلا مثل همین صدای اذانی که بلند می‌شود و من هندزفری را از گوشم در می‌آورم و چنددقیقه چشمم را می‌بندم و بعد آن صدای استرس‌آور دیروز را در خودم را حل می‌کنم تا آرام شوم.
عجب معجون کج‌ومعوج عجیبی‌ست این زمان تی‌تی. ما را باهمه چیز آشتی می‌دهد.

۲۸ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۰
.

‏تی‌تی عزیز این طبیعی‌ست؟
اینکه اینقدر در گذشته می‌چرخم که سرم گیج رفته و می‌خواهم عق بزنم.
و اینقدر از فکر کردن به آینده فرار می‌کنم که می‌ترسم با همین سرگیجه بیفتم توی یک سیاهچاله.

۲۷ دی ۹۸ ، ۱۴:۵۵
.

ما قرار بود با شمارش یک دو سه، بپریم. پس چرا هلمان دادند تی‌تی؟

۲۷ دی ۹۸ ، ۱۲:۲۸
.

حالمان می‌تواند به لحظه‌ای بد شود. البته منظورم بدتر است. بگذار اینجوری بگویم:
حالمان بد است اما به لحظه‌ای بدتر می‌شود. مثل خوردن موشکی به بدنه هواپیما. مثل افتادن ترقه‌ای جلوی یک زن حامله. مثل خفه شدن در بین یک جمعیت. مثل پریدن از یک بلندی. مثل افتادن در یک سیاه‌چاله. همه‌شان به آنی اتفاق می‌افتند و حالمان را از بد، بدتر می‌کنند. بدم بدتر شده تی‌تی. به آنی. به لحظه‌ای. به افتادنی.

۲۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۱۶
.

برف می‌بارد تی‌تی. و حالا درون و بیرونمان یکی شده. سرد و یخ. به آفتاب بعدش نیاز دارم. به آفتابی که نورش واقعی‌ست و قرار است در دلم بتابد.
اما تی‌تی می‌گویند برف در جاده‌ها زیاد است و من هم گمان می‌کنم خدا پشت برف گیر کرده که نیامد. منتظرش می‌مانیم چون چاره‌ای نداریم.

۲۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۰۴
.

کار کردن خیلی بهم حال می‌دهد تی‌تی. می‌توانم عین خر، عین گاو، عین سگ کار کنم و خم به ابرو نیاورم. کار کردن حواسم را از چیزهایی که خراشم می‌دهند پرت می‌کند و چه کاری بهتر از نوشتن؟

۲۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۰۲
.

9

می‌دانی تی‌تی، وقتی آدم به یکی از دوستانش دل می‌بندد و این دل بستن منقطع و معلق و پودر و اسیدی و درب داغان می‌شود، آن آدم دو چیز را از دست می‌دهد: دلش را، دوستش را. تو چیزی گران‌بهاتر از این دو چیز سراغ داری؟
شاید این هم نوعی موشک خوردن به بدنه‌ی هواپیمای آدمی باشد!

۲۵ دی ۹۸ ، ۱۲:۰۲
.

8

این چه مسخره بازی یا سحری‌ست تی‌تی؟ اینکه سرگرم کارم هستم، سرم شلوغ است، وقت سرخاراندن ندارم ولی یک آن، یک لجظه خودم را در جایی دور، در آن سال‌های خوابگاه و تهران می‌بینم. همین الان در حالیکه در حال خواندن یک مطلب در مورد بورس بودم، داشتم توی پیاده‌روهای آریاشهر قدم می‌زدم. در سرما و غروبش.

۲ نظر ۲۳ دی ۹۸ ، ۱۵:۴۱
.