تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۲۴ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

7

یک روز، آخر کلاس نشسته بودم و یواشکی، بدون اینکه معلم مرا ببیند کتاب می‌خواندم و آجیل می‌خوردم. بین آن همه لذت دور زدن کلاس و خواندن کتاب و خوردن آجیل یک بادام تلخ خوردم. از جا پریدم و با دهان تلخی که رو به تندی رفته بود از معلم خواهش می‌کردم اجازه دهد بروم و آب بخورم.
این روزها همان مزه بادام تلخ است تی‌تی. از اریبهشت تا همین امروز دهانم تلخ شده و بی‌تاب به کسی التماس می‌کنم بگذارد آب بخورم و کسی نمی‌گذارد. شاید چون آن بیرون آبی نیست.

۲۲ دی ۹۸ ، ۱۷:۳۹
.

6

تی‌تی عزیز
مگر ما جوان نیستیم و نباید عشق دلمان را بلرزاند؟
پس چرا دائم غم زانوهایمان را می‌لرزاند؟

۲۰ دی ۹۸ ، ۱۸:۰۳
.

5

تی‌تی عزیز
هیچ‌گاه برای دوست داشته شدن تلاش نکن و وقتی نشانه‌های عدم تمایل برای برقراری ارتباط را دیدی، رها کن و برو. نگذار این نشانه‌ها به زبان بیایند. نشانه‌هایی که به زبان می‌آیند خرد کننده هستند. درست مثل اینکه خودت دستت را داخل چرخ گوشت کنی.

۲۰ دی ۹۸ ، ۱۳:۰۹
.

4

سه‌شنبه شب:

 

تی‌تی عزیز
بگذار تا خوابم نبرده این را بگویم که اگر قبل‌تر برای آینده‌ام هفت سکو تعریف کرده بودم- که باید تا آخر عمر حداقل یکبار پایم را روی تک‌تک‌شان بگذارم- امشب پایم را روی یکی از آن سکوها گذاشتم. با جوراب‌های شازده کوچولو روی سکویی که همیشه دلم می‌خواست ایستاده بودم. تی‌تی عزیز راست می‌گویند که اگر یک آدم مسموم را با جرات از زندگی‌ات حذف کنی، یک اتفاق خوب در زندگی‌ات می‌افتد. دوستی‌های گندیده را بریز دور تی‌تی تا زندگی‌ات شفاف شود.

۱۹ دی ۹۸ ، ۱۸:۳۳
.

3

 

تی‌تی عزیزم ازینکه اسمت را در مجله می‌بینی چه حسی داری؟ البته که من بیشتر از تو خوشحال و خندان می‌شوم. همین که بچه‌ها ما را دوست دارند و جدی‌مان می‌گیرند برایم کافی‌ست. فقط بچه‌ها هستند که مرا جدی و مصمم دوست دارند... و من ازین بابت می‌توانم همیشه خودم را خوشبخت معرفی کنم.

۱۹ دی ۹۸ ، ۱۳:۰۰
.

2

تی‌تی عزیزم
آدم‌ها وقتی خسته‌اند گریه می‌کنند
یا وقتی گریه می‌کنند که خسته شده‌اند؟
این دوتا باهم فرقی اساسی دارند. فرقی از جسم تا روح.

 

۱۹ دی ۹۸ ، ۱۲:۵۵
.

1

تی‌تی عزیزم!
از انتظار متنفرم
و از زدن خودم به آن راه برای انتظار نکشیدن، متنفرتر.

۱۹ دی ۹۸ ، ۱۲:۵۲
.

همان چند سال پیش که برف آمده بود بیخ تا بیخ تهران و فرودگاه‌ها فلج شده بودند، ما هم از آن طرف در فرودگاه استانبول گیر افتاده بودیم. در مقابل ایرانی‌هایی که دو روز بود کف فرودگاه آتاترک خوابیده بودند و فقط با قهوه‌های استارباکس شارژ می‌شدند، مایی که پروازمان کلا هفت ساعت تاخیر داشت، خوشبخت‌ترین بودیم.
روی یکی از صندلی‌های فرودگاه نشسته بودم و سرم را طوری با دستانم گرفته بودم که انگار می‌خواستم از شکافتن شیارهای مغزم جلوگیری کنم. خسته بودم. دو شب متوالی نخوابیده بودم. شرکت هواپیمایی غذای زهرماری داده بود. هیچ پولی کف جیبم نمانده بود. گوشی‌ام خاموش شده بود. موقع تحویل بار با یک ایرانی دعوا کرده بودم. استاد راهنمایم به خونم تشنه بود. هورمون‌هایم بهم ریخته بودند. در برهه‌ای بودم که کلاس زبانم در حال تمام شدن بود و با تمام توان اما یواشکی دنبال اپلای کردن بودم. اگر به جسمی که پر از عفونت خشم باشد بگویند بیمار، من یک بیمار زنجیری بودم. سالن پر از ایرانی بود. هندزفری را چپانده بودم توی گوشم که صدای خسته و غرهایشان را نشنوم. یک آن مرد میانسال کنار دستم روی شانه‌ام زد و گفت: ایران زندگی می‌کنی؟ با یک هوم جوابش را دادم. قبل از اینکه دوباره هندزفری را توی گوشم بچپانم گفت: من هلند زندگی می‌کنم. ولی می‌دونی خوشبحالت ایران زندگی می‌کنی. خوشبحالت. واقعاً خوشبحالت.
سه سال است هیچ‌وقت هیچ‌وقت کسی به آن اندازه عمیق، صریح و مکرر به من نگفته «خوشبحالت». و سه سال است دارم به خودم می‌گویم کاش آن موقع جوابی جز پوزخند برایش داشتم.

۱۷ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۱
.

بابابزرگم همیشه می‌گفت باید مواظب تخم‌مرغ‌ها و کلمات باشیم که هیچ کدام‌شان قابل برگشت و درست شدنی نیستند. هر چی سنم بالاتر می‌رود، بیشتر می‌فهمم بابابزرگم چقدر عاقل بوده.


ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری

۱۶ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۴
.

آلبرت می گوید: «اگر مجبور بودی توی یک مخزن آب با نهنگ قاتل یا با سگ ماهی باشی، کدام را انتخاب میکردی؟»
- خب، بنده‌ی خدا، آخرکی نهنگ قاتل را انتخاب می‌کند؟
-اما توی طبیعت هیچ وقت نهنگ قاتل به انسان حمله نمی‌کند. یعنی هیچ وقت. سگ ماهی با سیزده باله‌ی تیغ مانند و خارهای سمی و مهلکش خیلی خطرناک‌تر است. همه‌اش هم برمی‌گردد به انتخاب کلمات‌مان. اگر به نهنگ قاتل میگفتیم نهنگ خوش قلب، آن وقت دیگر هیچ کس ازش نمی‌ترسید.


ماهی بالای درخت/ لیندا مالالی هانت/ ترجمه پریناز نیری

۱۶ دی ۹۸ ، ۱۵:۱۸
.