تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

دست صلح و ماچ رفاقت

يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۱۵ ب.ظ

دکتر نون به من با فکت، با تمام حقیقت‌های موجود، بدون اینکه رودربایستی کند، بدون تعارف، بدون چاپلوسی، بدون اینکه نیازی به تایید من داشته باشد، هربار گوشزد می‌کند و نشانم می‌دهد که من باارزشم. چیزی که 27 سال است آن را نمی‌دیدم یا اگر می‌دیدم به روی خودم نمی‌آوردم چون از گفتنش حتی به خودم، شرم داشتم. دیروز به من نشان داد چقدرر آدم صبوری هستم. در صورتی‌که تا یک ساعت قبلش و تمام روزهای قبل از آن به این فکر می‌کردم که من ناصبورترین آدمی هستم که می‌شناسم. دکتر نون دوتا مثال عینی آورد و یادم داد آدم‌ها تمام خصوصیات خوب و بدشان نسبی است. بسته به طرف مقابلشان، بسته به شرایط موجود، بسته به خاطرات سابق، حتی بسته به هورمون‌ها و شرایط ذهنی فعلی و سابق و غیره. پس نه خوب مطلقی وجود دارد و نه بد مطلقی. من و بقیه خوب هستیم به همان اندازه که می‌توانیم بد باشیم. بد هستیم به همان اندازه که می‌توانیم خوب باشیم.

بعد از 27 سال دارم با خودم آشتی می‌کنم. عجیب است و زمان‌بر. عجیب‌ترین و زمان‌برترین و شیرین‌ترین و زیباترین آشتی ممکن.