تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

keep calm

دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۰ ب.ظ

از نوشته های از سر خستگی ِ ناشی از راه:

یک روزهایی هم بود که تنها حذف شماره تلفن های داخل گوشی ام آرامم میکرد.امتحان خراب کرده بودم،شماره حذف میکردم.کسی روی اعصابم عرضه اندام میکرد،شماره پاک میکردم.کفشم پاره میشد،شماره پاک میکردم.مامان مریض میشد،شماره پاک میکردم.با عرفان دعوایم میشد و از او متنفر میشدم،شماره پاک میکردم...بعد آرام آرام شماره های پاک شده سرجایشان برنگشتند.دیدم هیچ احتیاجی به دوباره سیو کردن شان نیست. و تمام...ورژن پاک کردن شماره برای آرام شدنم عوض شد...رو آوردم به کَندن ناخن های پایم،آن هم با دستم!حوصله ام سر میرفت،با دست هایم می افتادم به جان ناخن های پایم.پول کم می آوردم،ناخن های پایم.با بابا بحثم میشد،ناخن های پایم.وزنه به من میگفت یک کیلو اضافه کرده ام،ناخن های پایم...بعد دیدم کوتاه بودن ناخن های پا به صرفه است.کمتر توی کفش اذیت میشوم و جوراب هایم بیشتر سالم می مانند و پاره میشوند...تغییر مسیر دادم و موهایم را شانه میکردم.دیدم شانه کردن باعث میشود هی موهایم لابه لای برس جا بمانند.تغییر مسیر دادم.شروع کردم به حمام رفتن.با هر خشم و عجز و دلخوری یی به حمام و دوش آب پناه می آوردم.کمپ صرفه جویی در مصرف آب زدند،مامانم هم گفت شیرش را حلالم نمیکند که گاهی در روز سه ،چاهار بار میروم زیر دوش و این همه آب میریزم...تا چند روز پیش هم مسیرم در جهت خارش بود.آنقدر بدنم را و مخصوصا ناحیه ی فوقانی سرم را میخاراندم که خون می افتاد و الان گردنم هم کبود شده...این روزها مسیر واقعی را برای آرام شدنم،انتخاب کردم.نه اینکه قبلا هم در خلال آن کارها،انتخابش نکرده باشم ها.چرا.قبلا هم از این روش زیاد ِ زیاد استفاده میکردم.اما الان بدون هیچ ناخالصی یی.بدون حذف شماره یا شانه زدن مو...روزهای زیادی ست که راه میروم.آنقدر راه میروم که پاهایم درد بگیرد و تا صبح صدبار از درد پا از خواب بپرم.و در این راه،جواب یکی از سوال هایم را هم پیدا کرده ام.که آدم هایی که در ایستگاه متروی تجریش به جای پله برقی از روی پله های میروند و بعضا میدوند فازشان چیست؟...هم فاز خودم هستند...درد پا شاید آرامشان کند.باید آنقدر راه بروم تا چربی های دور فکرم آب شوند...

۹۴/۰۹/۰۲
.

نظرات (۴)

سالها است موقع درد راه میروم از میدان امام تا پل بزرگ مهر..... راه میروم کنار رود.. خشک باشد یا پر آب آرام میشم... 
نظرات بالا بسته بود...باید بگم واقعا هم همینطوره:(
قلمتون پایدار: )

یا حق
عطیه جان نظرات بالای ها بسته بود،اینجا اومدم بگم که دانلود کردم ولی هنوز ندیدم
فیلمایی که شما معرفی کنیدو میبینم:-)
پاسخ:
عزیزم:)چقدر خوب...چقدر خوشحالم
۱۳ آذر ۹۴ ، ۱۴:۰۴ عاشق بارون...
باید آنقدر راه بروم تا چربی های دور فکرم آب شوند...
بعضی جمله هات خیلی خیلی خوبن. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی