دندونا
وقتی به آدمها میگویم تابهحال دندان درد نداشتهام، دهانشان را به اندازهای که بخواهند یک نهنگ بزرگ ببلعند، باز میکنند و میگویند: جدی میگی؟!
اما الان دندان درد گرفتهام و آنقدر این درد برای بقیه طبیعیست که انگار بگویم امروز همراه با غذایم ماست خوردم.
موضوع پیچیده آن است که این درد برای خودم بیگانه است. نمیتوانم منبع درد را شناسایی کنم. نمیدانم اسم این حالت ناخوش، درد است یا خارش، قلقلک، ورم کردن، گزگز کردن یا هرچیز دیگری جز درد. تمام مدت مسواکی به دست گرفتهام و در حال خاراندن یا نوازش دندانهایم هستم. دندانهای عزیزم، دندانهایی که تابهحال افتخار گاز زدن گوشت بره، ماهی سالمون، شاه میگوهای دریای سیاه، بستنیهای بدون خامه، شکلاتهای هلندی، پپرونیهای سکسی و آلو سیاههای جنگلی را داشتهاید، طاقت بیاورید. حداقل تا زمانیکه نبض دست چپم بزند.