شروع عشق
جمعه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۱۲ ب.ظ
به نظر من عشقها معمولا اینطور شروع میشوند. خودت را هم غافلگیر میکنند. منظورم این است صبح از خواب بیدار میشوی و حس میکنی انگار کسی را که تازه دیدهای به شکل محوی دوست داری. این حس چنان گنگ و کمرنگ و مبهم است که اغلب به آن اهمیت نمیدهی چون با شیب خیلی خیلی ملایمی شروع میشود، اما بعد آن شیب تندتر و تندتر میشود و آن حس به تدریج چنان پررنگ و واضح میشود که جای همهی حسهای دیگر را میگیرد. یعنی هیچوقت نمیشود نقطهی شروعش را با دقت تعیین کرد. آنقدر تدریجی به وجود میآید که انگار مرز روشنی با لحظههای پیش از شروع شدنش ندارد. میخواهم بگویم مرزش یک خط واضح نیست. مرزش مثل مرز آفتاب با سایه که به تدریج نقطههای روشن و تاریکشان در هم ادغام میشوند، نوار پهن و محوی است از لحظههای قبل و بعد از عاشق شدن.
عشق و چیزهای دیگر/ مصطفی مستور
۹۶/۱۱/۲۰