تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

بوی‌ش

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۲ ب.ظ

به من گفت از تو خواهشی دارم. فقط یک خواهش.میخواهم بویت کنم. چون من جواب ندادم، اعتراف کرد که در همهٔ این سال ها دوست داشته بوی مرا حس کند، هوای مرا نفس بکشد. با زحمت دستهایم را ته جیب پالتویم نگه داشتم چون در غیر این صورت ...

رفت پشت من، روی موهای من خم شد. همانطور پشت من ماند. حالم خیلی بد بود، خیلی . بعد با بینی موهایم را بو کشید، اطراف سرم را، گردنم را، با خیال راحت این کار را می کرد. نفس می کشید و نگه می داشت. دست های او هم در پشتش بود. بعد کراواتم را شل کرد و دو دکمهٔ بالای پیراهن را باز کرد و با بینی سردش نفس کشید، نفس کشید، حالم خیلی بد بود، خیلی.

تکان خوردم، خواستم برگردم. بلند شد، کف دست هایش را روی شانه هایم گذاشت. گفت میرود. گفت: «لطفاً تکان نخور و برنگرد».

- التماس می کنم. التماس می کنم.

تکان نخوردم. به هرحال دلم هم نمی خواست برگردم چون نمی خواستم مرا با چشمهای از اشکا پف کرده و چانهٔ لرزان ببیند. مدت زیادی صبر کردم، بعد به سوی اتومبیلم رفتم.

دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد/آنا گاوالدا/ترجمه الهام دارچینیان

۹۶/۰۸/۱۴