تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

آینه ی اتاقم(درخوابگاه) دقیقا روبروی در است.ینی زمانیکه روبروی آینه می ایستم در اتاق پشت سرم است و من میتوانم آن را در همان آینه ببینم...غمگین که میشوم روبروی آینه می ایستم و به خودم نگاه میکنم.به خود غمگینم که هر بار با هر غم متفاوتی ،چهره ام فرق میکند.این عادت از بچگی با من است.اینکه پس از هر غم و یا بعد از هر ذوق یا هیجانی به آینه ها پناه می برم و خودم را در آن میبینم.گویی آینه از من عکس میگیرد که کاش میگرفت...امروز و روزهای دیگر که چندین و چند بار خودم را از آینه ی اتاق نگاه کردم و به غمم زل زدم دلم میخواست همینطور که زل زده به خودم هستم یک آن در اتاق باز شود و کسی که دوستش دارم(که اکثر مواقع مامان در ذهنم می آید) پشت سرم بصورت ناگهانی و بدون هیچ هماهنگی قبلی،ظاهر شود...آن وقت با ذوق به آینه نگاه کنم و چیلیک!عکسم را مثل همیشه بردارد...

نظرات (۲)

۱۳ دی ۹۵ ، ۲۳:۱۹ مصطفی موسوی
آدم گاهی اونی که بایدو تو آینه می بینه پشت سرش ولی وقتی بر میگرده فقط یه در بسته جلوشه
پاسخ:
آخ.آخ.......................
من هیچ وقت نتونستم تو چشمام زل بزنم...
پاسخ:
زل بزن.همیشه.راستگوتر از همه ست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی