تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

روان شناسی کودکان خاص

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۲ ب.ظ

32 به اضافه ی 16 ساعت از ترم یک امسال تا همین امروز،کارورزی رفته ام.در مراکز مختلف.از مدرسه های استثنائی گرفته تا کلینیک های شیک ِ شمال شهر.از مراکز بهزیستی تا کلینک های شنواییِ مخصوص کودکان ناشنوا...بچه های مختلفی را دیدم.کودکان عادی یی که تنها مشکل شان این بود که غلط املایی هایی داشتند و مادرهاشان نگران بودند این اتفاق ریشه دار باشد و در آینده مشکل زا شود.کودکان اوتیسمی که از شدت هایپر سِنسِتیو(فرا حسی) بودن شان در استخرهای توپ حالشان بد میشد،جیغ میزدند و گریه میکردند.بچه های ناشنوا و کم شنوایی که لبخند از لب شان نمی افتاد.کودکان عقب مانده ی ذهنی یی که خود زنی میکردند،خشم حرف اول رفتارشان بود،مشکلات خانوادگی و کمبود محبت قوز بالای قوز شده بود برایشان.پسرکی که از شدت خود زنی پوست بدن و صورتش پر از خون مردگی بود.بچه های سندرم داونی که مهربانی شان بی وقفه بود و خوراکی هایشان را با من سهیم میشدند و آنقدر مرا می بوسیدند که از شدت محبت شان چشمانم اشکی میشد.از بیش فعالان کتک خوردم و از درد پهلو به خودم پیچیدم و....سی و دو به اضافه ی شانزده ساعت از مهر تا به امروز کنار این بچه ها بودم.چهار سال کارشناسی و تا الان تقریبن یکسالِ کارشناسی ارشد در موردشان خوانده ام.امتحان آسیب های روانی کودکان پاس کرده ام.مشکلات بچه های اوتیسم و بیش فعال و غیره را خوانده ام.ناراحتی ها و بهداشت روانی ِ خانواده هایشان را خواندم.روزهایی که سرکلاس گریه کردم.شب هایی که از ناتوانی هایشان تا صبح بیدار ماندم و فکر کردم...ژنتیک ِ کروموزومی شان را خواندم و تنها چیزی که به آن رسیدم این بود که عجز...انسان،تمام انسان با همه ی دبدبه و کبکه اش،با تمام غرور و ابهت و اشرف مخلوقات بودنش،با تمام ادعای همه چیز و همه کاره کردنش،ناتوان ترین عنصر و موجود دنیاست...در طول تمام خوانش ها و دیدن هایم از این نوع بچه ها فهمیدم آدم های سالم با تمام خوشحالی شان بابت سلامت روح و روان شان،نا سالم ترین احساسات و روح ها را دارند.بچه های سندرم داون بابت مهربانی های خالص شان،معروف ند.خالص محبت میکنند.منتظر نمی مانند محبت ببینند.توقع ندارند.خودشان برای مهربانی پا پیش میگذارند...کودکان اوتیسم هرچقدر هم ساکت باشند،هرچقدر هم که رابطه برقرار نکنند با این همه کسی را هم آزرده نمیکنند.بچه های عقب مانده ای که هرچقدر خودشان را آزار بدهند و پوست دست و صورتشان را بکنند،اما چند بار تا به حال دلی را شکانده اند؟چند بار تا به حال زخمی به دل کسی زدند؟...بیایید رک تر باشیم...ما بیماریم(از لحاظ روح و روان و ذهن)یا آنها؟؟؟

نظرات (۱۶)

سلام توی کانال دیدم که نوشتین بریم وبلاگتونو بخونیم که دلش نگیره منم فقط چون خواستم دلش نگیره اومدم اینجا و خوندمش و کلی اشک ریختم ...ترسیدم که واقعا وبت دلش بگیره از بس خودم دلم گرفته فردا تولدمه و برعکس پارسال و سالهای پیش هیچ حس خوبی ندارم کاش یکی مثل الانه من که اومدم اینجا که دل وبت نگیره میومد سراغم که دلم نگیره ... کاش میشد واسه همه آدمها یه گردش یه روزه تو این موسسات گذاشت تا یاد بگیرن که کسایی که بیمار تلقی میشن دل نمیشکنن ما که سالمیم چرا میشکنیم؟ 
پاسخ:
خوشحال باش
من فردایی ک تولدتِ تو کانال جشن میگیرم:)
۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۴۰ °• نیلگون •°
هعی هعی هعععی عطیه ...هعییییییییی
۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۴۱ °• نیلگون •°
واقعا لبخند از رو لباشون دور نمیشد؟..
پاسخ:
بله
ما..:(
بحث قشنگی بود دوستم، ولی چیزی که تهش میمونه واسه این مهربونی نه ما حاضریم جای اونا باشیم و نه اونا میتونن جای ما باشن. میفهمم که ما آدم بزرگا و سالما با ادعای عقل و درایتمون همیشه بیشتر اشتباه میکنیم و بیشتر خطا میریم، ولی کاش میشد تو دنیا واسه خودمون که میفهمیم چیکار میکنیم یه نسخه ای پیچید که عملی باشه و تیرگی های قلب و ذهنمون و بشوره و بره... هست؟
عطی؟:(
پاسخ:
جونم؟ :(

چه دنیای غریبی ست دنیای زیبای ما برای فرزندان کم توان ذهنی و معلول--

بعد از خوندن این متن با خودم فکر کردم علیرغم اینکه مادرم در بهزیستی کار می کرد و هر از چندگاهی در مورد این کودکان حرف میزد من چقدر سعی کردم نبینمشان از فکر کردن به آنها فرار کنم و چقدر قلبم درد گرفت از تنهایی که امروز در این متن به رخ کشیده شد

همین طوره... هر چقدر بیشتر می فهمی بیشتر دستت میاد که چقدر کوچکی و در عجبم از اونایی که زیر بار نمی رن و جالبه برای شما و سایر دوستان تون که اینجا رو می خونن که چند روز پیش من با یک نفری برخورد کردم که دکترا ژنتیک داشت و کافر بود!!! و مدعی بود که با تکیه به تحصیلاتش و چیزایی که تو این سالها خونده به کفر رسیده....
هم ما با سلامت ظاهر و درد درون و هم اون طفل های معصوم بدیهی ترین نشانه های هستی هستیم که دم به دقیقه به فراموشی می رن..
ما بیماریم ...
یه سوال، عقب مانده ی ذهنی با سندرم داون چه فرقی دارن ؟! من تا حالا فکر میکردم جفتشون یکی هستن!
پاسخ:
عقب مانده ی ذهنی لزومن نباید سندرم باشه
و برعکس
امار بیماران تو جامعه ی ما کم نیست متاسفانه
من با کمال تاسف کامنتهای اینستا رو خوندم و مثل همیشه سر درد گرفتم از اینهمه توحش...واقعا جز توحش این انسانها نمیشه اسمی روش گذاشت
ببخش که ازین لفظ استفاده می کنم اما جامعه واقعا به سمت مهربانی و وجداهای آگاه پیش نمیره
به بدجایی داریم میرسیم

نظر جالبی بود ولی کاش عمیق تر به قضیه نگاه میکردین

منم فکر میکنم ما ها بیماریم. اما بیماری ما دقیقاً به خاطر اینه که ما امیدواریم. امید ما رو تحت فشار میذاره. چون توی رسانه ها و توی شبکه های اجتماعی مدام افراد موفقی رو می بینیم که ظاهراً شبیه خود ما هستن و گذشته شون زیاد با ما فرق نداره. بعد هم نگاه معنی دار پدر یا مادرمون که توی ذهنشون ما رو با اینا مقایسه میکنن.

در مقابل اما این فرشته هایی که شما دیدین تحت هیچ فشاری نیستن. هیچ کس انتظاری ازشون نداره.
عطیه کار کردن با این بچه ها در عین سختی حتمن ی لذتی هم داره ک تو خوب درکش کردی :)
و خوش ب حالت ک میتونی محبتتو بهشون تزریق کنی

با این اوصافی ک تو کانالت گفتی دلت میخاد تقی و زاده و اینا رو ببینی پس جمعه هم نایشگاهی و میشه دیدت ن؟
پاسخ:
نه متاسفانه نمیرم دیگه
من امروز رفتم امیرخانی رو دیدم:)
میخوام یه تفاوت کوچولو رو بگم .دکتر شریعتی و استاد جلال ال احمد هر دو شون حج رو تشریح کردن ..هر دو شون جزئیات رو گفتن ...شاید خیلیا قبل تو در مورد این بچه ها حرف گفتن ..اما تو یه جور دیگه گفتی ..خوبه که قلم ت در خدمت تو ئه..زیبا و دردناک گفتی ...

+ راستی اینم خوبه که تو کامنت دونی ت رو باز گذاشتی ..من به الما سر میزنم ..و بعضی های  دیگه کامنت دونی شون بسته س ..یه وقتا لازم ئه یه سری چیزا گفته بشه ..حتی اگه کم اهمیت 
پاسخ:
ممنون
سلام.چند وقت پیش نظرمونو راجع به اصفهانیا خواستید ولی نگفتید واس چی؟!
راستی فردا تولد منم هست مرسی واس اهنگ
پاسخ:
مینویسمش
وقت نکردم هنوز
سلام.
خیلی خوب بود نوشته‌تون. واقعا درسته. ممنون که اینقدر خوب نوشته بودید!
و یک سوال: رشته تحصیلی شما چیه
پاسخ:
عنوان نوشته م رو نخوندید؟

تو کانال که نمیشه جواب داد به نوشته هات ،نوشته هایی که گاهی باهاشون اشک می ریزم ،گاهی هم نیشم باز میشه می خندم،عطیه مرسی که می نویسی :-)🌼🌼🌼🌼

پاسخ:
مرسی از خودت که میخونی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی