تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

از غم ها

شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ب.ظ

بیایید قبول کنیم که "تنهایی غذا خوردن"از غم انگیزترین کارهای جهان است.تنهایی سفره را انداختن و تنها از هر چیز یکی گذاشتن در سفره.یک قاشق.یک چنگال.یک تکه نان.یک ظرف.و... و بعد یکه و تنها نشستن در پایینی ترین قسمت سفره و غذا خوردن...این مقوله آنقدر سنگین است که شوهر خاله ی سی و چند ساله ی من چند رو پیش وقتی وسط جاده ی کاشان_اصفهان گرسنه میشود و یک رستوران پیدا میکند تا غذا بخورد،قبل از ورود به رستوران به پمپ بنزین می رود و یکی از همین هایی که موقع زدن بنزین سیریش َت میشوند تا جورابی،سیگاری،آدامسی،ازشان بخری،را پیدا میکند و از دور صدا میزند:هی مشتی گرسنه ته.بریم رستوران مهمون ِ من؟!...


۹۴/۰۹/۱۴

نظرات (۱۳)

" تنهایی" کلا با هر فعلی یه غمی توش داره
یک جایی شریعتی وسط هبوط می نویسد 
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ..
در تنهایی فقط می شود راه رفت ...و گاهی گریست ..
در تنهایی نمی شود فیلم دید ..نمی شود خندید ..نمی شود حتی کتاب خواند ...
پاسخ:
تنهایی اینقدرم ک میگی بد نیست
من دوسش دارم گاهی.خیلییییی وقتا اصلن باید تنها بود تا حالت خوب بشه
و اینکه من فقط تنهایی میتونم کتاب بخونمو فیلم ببینم
تنهایى غذا خوردن؟
من فقط روزهاى تعطیل یا مناسبتهاى بزرگ جمع و سفره میبینم عطیه..
۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۷:۳۷ فاطیما کیان
تنهایی غذا خوردن به حدی برام سخته که وقتی تنهایی زندگی میکردم خیلی لاغر شده بودم و بهترین غذا هم از گلوم پایین نمیرفت ...
من اغلب دچار این دردم... انگار از سالها پیش!
حالا هم به خاطر شرایط شغلی خودم و.همسرجان...
می فهمم دردی را که ازش حرف می زنی... دردش یکجوری ست که تو را در خودت فرو می برد و بعد از یادآوریش بغض هم می کنی...

دم شوهر خاله بامرام شما همیشه گرم
سلاااااااااااااممممممممممممم 
وایییییییییییییییی یک آن حس کردم تنهاییم تو بلاگ تموم شد!
خیلیییییلی خوشحالم که اومده ای اینجا ! خاااانووم بسیاررر دوست داشتنی 
بهت خیلی سر می زنم ان شالله :)
پاسخ:
سلام:)
شاید باااورت نشه اما یکی از شکنجه های من می تونه تنها غذا خوردن باشه!!
به یاد ندارم تنهایی غذا خورده باشم و با خنده و از ته دل خوشحالی! ;)
عایا هنوزم ملت وبلاگ میخونند
یادش بخیر منم یک زمانی مینوشتم
این رو من کاملا درک میکنم و الان 1 سال و نیم بعد از ازدواجه که خونه هستم و ناهار نخوردم...
اگه عادت بشه نه...
۱۵ آذر ۹۴ ، ۱۸:۱۸ ماهی قرمز
آخ گفتی عطیه...
۱۵ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۳ فاطمه یعقوبی
تنهایی غذا خوردن از سخت هم بدتره من که اصن نمیتونم :(((
چ جالب
مدتیه با این قضیه توی ذهنم وقت گذروندم
از چند روز پبش که یه نفر بهم گفت خوب نیست تنهایی غذا خوردن
میگفت پیامبر وقتی تنها بوده یه نفرو از توی کوچه صدا مبکرده که باهاش همسفره شه
مذهبیا میگن کراهت داره!
همیشه به آدمایی که میتونن حتی به این شکلم که شده تنهاییشونو از بین ببرن غبطه میخوردم و میخورم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی