تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

1376

سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ب.ظ

پیش دبستانی بودم.یکی از بچه های کلاس،یکبار بلند اعلام کرد بلد است دفترچه های فانتزی درست کند!فقط کافی بود مقداری کاغذ برایش ببریم و او در عرض دو روز به ما یک دفترچه ی شیک تحویل میداد.از یکی از دفترهایم چندین برگه جدا کردم.فردا گذاشتم روی میزش و گفتم برایم دفترچه بسازد.یک روز.دو روز.یک هفته.نیاورد.گفت برگه هایت را گم کردم._قبلترها اینجوری نبود که کاغذ و دفتر مثل نقل و نبات توی خانه ها ریخته باشد که._شاکی شدم.گفتم دفترچه نمی آوری حداقل برگه هایم را برگردان.گفت برگه ندارم.کارم شده بود تهدید کردن!شاید اولین جرقه ی خباثت را آن سال زدم.یادم می آید یکبار وسط گرگی او گرگ شد و مرا گرفت.گفتم اگر آزادم نکنی فردا با مامانم می آیم مدرسه تا حسابت را برسد...دلش میشکست.اذیت میشد.عوضی شده بودم....یکبار هم گریه اش گرفت و من خلع سلاح شدم.گفتم میبخشمت....راستش حالا بعد از بیست سال وقتی دلم الکی میگیرد فکر میکنم تاوان اشک های آن روز همکلاسی ام است...مثل الان...

۹۵/۱۲/۱۷

نظرات (۱)

کلاس دوم که بودم برگه های وسط دفترم رو جفت جفت میکندم و به همکلاسیهام میدادم واسه امتحان . معلممون دید و با ترکه هم من و هم دوستانم رو زد . یادمه گوشم رو پیچوند و همزمان میگفت می دونی بابات چقدر زحمت کشیده و این دفتر رو برات خریده . الان که گفتی اونموقع ها دفتر نبود یاده دوران خودم افتادم که خیلی قبل تر از شما بودم . 
پاسخ:
چه معلمه وحشی بوده!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی