تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

دست هایش

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ب.ظ

غروب بود.من زل زده بودم به پشت دست هاش.هردو وحشت کرده بودیم.بس که نزدیک شده بودیم به هم.بس که معصومیت ریخته بود آن جا،پشت دست ها.بعد،من با انگشت اشاره،خطی فرضی و مورب،درست از ساعد تا انگشت کوچک دست راستش کشیدم و به او گفتم که عمیقا دوستش دارم.

دویدن در میدان تاریک مین/مصطفی مستور

۹۵/۰۸/۲۴