تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

"لانتوری" یا "چشم در برابر چشم"

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

به گمانم دو سال پیش بود.چالش ِ اسید پاشی در خیابان های اصفهان را میگویم.که تقریبا با آمار درست یا غلط اخبار، چهار قربانی داشت.که خب هر چهار نفر دختران جوانی بودند که در این ماجرای بی طرفه و بی ربط به جنجال های عشق و عاشقی،در شلوغ ترین خیابان ها جان،روح،روان و امیدشان را برای همیشه از دست دادند...بگذارید حادثه را از دید خودم بگویم.در گیر و دادهای این اتفاق شوم،شهر بهم ریخت.از هشدارهای وایبری و آلارم هایِ قیافه هایِ شناسایی شده یِ مجرم تا اخبار بی بی سی.از سوژه ی داغ راننده های تاکسی تا خیابان های خلوت و جن زده ی شهر...در همین آشفتگی یک روز عصر به قصد کلاس زبان از خانه بیرون رفتم.سرِ خیابان اصلی در حالیکه از خیابان رد میشدم موتور سواری با سر نشینی دیگر که هردو کلاه کاسکت بر سر گذاشته بودند جلوی پایم توقف کردند.جلویی به عقبی گفت:بپاش تو صورتش!عقبی شیشه ی آب معدنی اش را تکان داد و تا نزدیکی صورتم آورد.و بعد هم هرهر شروع به خندیدن کردند و پا روی گاز و رفتند...اینکه من تا چند روز فوبیای خیابان داشتم به کنار و اینکه در آن لحظه چه بر سر من گذشت هم مهم نیست.چیزی که میخواهم بگویم اعتماد و امنیت روحی من است که در کسری از ثانیه در خیابان و در ملا عام به آن تجاوز شد....

لانتوری داستان ِ ایران است.داستان بی اعتمادی ها و هرج و مرج ها.داستان بی امنی ها و جنون ها.داستان عیاشی ِ آقا زاده ها و عقده ی زیر ِ دستی ها...درمنشیان در این فیلم لایه ای از صدها لایه ی ِ جامعه را بیرون میکشد و نمایش میدهد.قصه، گریزی میزند به امنیت زنان.به خشونت علیه آن ها.به اینکه نود درصد قربانیان ِ جنون های آنی زنان هستند...و خب در نهایت، تنها چیزی که در قبال این خشونت ها و قربانی شدن ها برای یک زن باقی می ماند"بخشش"است.او چاره ای ندارد جز"بخشش"...

فرم داستان جوری ست که مخاطب را نه تنها تا پایان فیلم بلکه تا ساعت ها و روزها،درگیر میکند.و اینکه فشارهای عصبی ِ ابتدا تا انتهای فیلم باید جدی گرفته شود...چیزی که بیشتر از همه در این فیلم مرا درگیر کرد این بود که:"آیا قانون قصاصِ اسید پاشی ِ چشم در برابر چشم،عادلانه است؟"،"آیا قربانی های اسید پاشی تنها مشکل شان نابینا شدن ِ فرد مجرم است؟"،"اعتماد و امنیت تجاوز شده را میشود قصاص کرد و یا بخشید؟"

۹۵/۰۵/۱۴

نظرات (۱۹)

به نظرم لاتاری از اینکه فیلم باشه یه بیانیه کمی سیاسی عصبانیه با دیالوگ های گل درشت...
پاسخ:
لاتاری یه قرعه کشی ِ ها:))
لانتوری:)
لانتوری منظور هست حالا شما مطلب رو ول کردید چسبیدید به غلط املایی کیبورد هوشمند گوشی :)
اعتماد و امنیت تجاوز شده..
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۰۰ د‌ل‌باخته ..
کاش از تهمت ناروای سیاست آلودی که سر موضوع اسید پاشی به یک جماعت زدند نیز می گفتید
پاسخ:
شهیدم میکردند:)))
ولی خب دلم میخواد ازونم بگم
سلام:).من ازخواننده های خاموش وبتون هستم وهم شهریتون:).
من میخواستم شمااگرمیتونیدبه من کمک کنید.من یک دوست دارم که دررابطه بااون مشکل دارم.هیچ کدوم ازدوستام و ادمایی که دوروبرم هستند روانشناسی نمیخونند.من یه دفعه یاد شما افتادم.اگرخواستید و دلتون خواست به من راهنمایی بدید.حتی اگردراین حدباشه که من بایدبرم پیش کدوم مشاور تا بتونه کمکم کنه.اگرهم خواستید کامنتم عمومی نشه.ممنونم:-)))))
پاسخ:
سلام:)
من روان شناسی کودکان میخونم ولی اگه بتونم کمکت میکنم
قطعا توی هر دوستی ئی مشکلاتی پیش میاد ولی من نمیدونم دقیقا شما چند سالته،چه مشکلی با دوستت داری و میزان وابستگیت به اون دوست چقدره.
و قطعا هم اینجا نمیشه در موردش صحبت کرد
یه آدرس ایمیل از خودت بهم بده
+مشکلت در حد مشاور رفتن نیست.زمان درستش میکنه:)نگران نباش

ترس و وحشت بیرون رفتن توی اون روزا رو هرگز فراموش نمیکنم.کابوس بدی بود..
واقعا مجازات اسید پاشی اینه؟😦😰😱 این که دقیقا تکرار یه صحنه ی وحشتناکه😓 انگار از اول اتفاق بیافته! این میتونه تو گینس به عنوان زجر دهنده ترین مجازات برای مظلوم باشه!
لانتوری عقده های واخورده ی یک کارگردان روانی ست که در سکانس ریختن اسید در چشم مجرم (نوید محمدزاده) به روان مخاطب چنگ میزند و عملا قصاص را زیرسوال می برد.
از حرفهای دکتر پزشک قانونی گرفته
تا لحن مسخره و سرد قاضی در مورد اینکه قصاص حکم خداست
تا آخوندی که عین مترسک در یک سکانس فقط می گوید ببخش دخترم
تا سکانس اعصاب خردکن اجرای حکم

همه و همه آمده اند تا یک حکم کاملا شرعی را زیرسوال ببرند و القای این حس که چقدر این عمل غیرانسانی ست!!!!


پاسخ:
فکر نمیکنی داری بد بینانه در موردش حرف میزنی؟
من بزرگترین نکته ای که ازین فیلم گرفتم"بخشش"بود.همین
با مامانم تو سفر بودیم. همین الان رسیدم. شب موقع شام گفت برو بیرو ن یه قدمی بزن. گفتم نمیتونم میترسم. گفت برو من نشستم اینجا مواظبم. گفتم داشتی کنارم راه میرفتی یکی از کنارم رد شد و گفت پخ. متوجه شدی؟ گفت نه. چرا نگفتی بهم؟ گفتم آره وقتی از کنارم رد شد گفت پخ. دو متر پریدم هوا و ترسیدم. ولی خب یه همچین چیزی خیلی عادیه. اصن خیلی خوبه ک فقط یکی بگه پخ. مامانم گفت خدا حق الناس و نمیبخشه. گرفتن حس امنیت رو نمیبخشه. نمیدونم دیگه... اصن نمیدونم...
انقدر پرم از این دردهای سنگین که حتی دلم نمی خواد دیگه در موردشون حرف بزنم.. و هیچی بدتر از اون روزی نیست که دیگه نه بخوای حرف بزنی نه ببینی نه بشنوی... فقط دلت بخواد بزاری بری... و کم کم مملکتی که نباید، خالی از آدمیزاد بشه..
چه حس بدی داشتین اون لحظه ..وااااای..
یادمه روزای مسخره ایی بود ..
و البته الانم مسخزه از نوع هایی دیگه هستش..
:/
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۶ فاطمه نظری
عالی
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۵۵ خرید اینترنتی
تببلیغش که فیلم قشنگی بود باید بریم ببینیم ...
راستش من با دلایل برداشتم رو برات توضیح دادم. و اینکه اگر کارگردان خیلی نگاه مصلحانه و درستی داشت اون صحنه ی ریختن اسید در چشم مجرم رو اینقدر مشمئزکننده و طولانی و غیرانسانی نشون نمیداد. انگار که گوسفند میخوان سلاخی کنند.به اضافه اینکه بازخورد ها هم همین رو میگفت.دقیقا واکنش خیلی از کسانی که در اطراف من بودن و حتی در راهرو هنگام خروج صحبت میکردن.تنفر از چنین حکمی بود و به اصل این قضیه بدبین شده بودن
می تونی یه بار دیگه از این منظر بری و فیلم رو ببینی و بهش فکر کنی.
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۲ فاطمه (مرضیه) رسولی
سلام
لانتوری فیلم نسبتا خوبی است. هرچند به ساخت نمایشی مستندش  خرده گرفته اند، اما فیلمنامه خوبی دارد. 
علی رغم اینها.فیلم بسیار تلخ است. خیلی تلخ. جای نفس برای مخاطب نمی گذارد و مخاطب با حال بد از سینما خارج می شود
سلام
من دیشب این فیلم را دیدم و دیشب اصلا نتونستم بخوابم
به نظر من کسی که اسید میپاشه باید قصاص بشه. بخشش همیشه خوب نیست. از اینکه مریم بخشید خیلی ناراحت شدم! این دیگه چه جورشه ؟؟؟؟
اگر اینجور آدما قصاص نشن اونوقت چنین رفتارهایی باز هم تکرار میشه و این خیلی وحشتناکه!
من این فیلم را دوست نداشتم چون اونقدر این چند وقت به خاطر اوضاع خراب مملکت فشار عصبی را داریم متحمل میشیم که دیگه تحمل تماشای اینجور فیلم ها را نداریم. دیگه بسه هر چی تو این مملکت شکنجه ی روحی و روانی شدیم و داریم میشیم.
حداقل فیلم سازها دیگه بیشترش نکنند
سلام عطیه جان ببخشید من تو اینستگرام بلاک شدم چرا؟؟
پاسخ:
بلاک نشدی
پیجم رو موقت بستم
❤️
پاسخ:
رز قرمز
شما موضوع اصفهان رو در این فیلم دیدی، من مضاف بر اون، قصۀ آمنه رو درش دیدم. در واقع این هوشمندی جوونی مثل "رضا درمیشیان" بود. برخورد و ری‎اکسیون های مردم در فیلم.
زنده باد هنر و قلم :-)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی