تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

بای فور اور؟؟؟؟

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ

میخواستم یک پست بنویسم ب بلندی مثنوی مبنی بر اینکه موقت با فضای مجازی خداحافظی کنم.دیدم نهایت سه نفر ایموجی غم میگذارند و خلاص و به هیچ جای دنیا برنمیخورد که درمانده و ناراحتم ک دنیا را گه گرفته و دنیا مجازی را بیشتر.بعد گفتم آرام و بی سروصدا اینجا را ببندم دیدم مسخره است.ک هیچکسی هم تا ماه آینده نمیفهمد ک من دی اکتیو شده ام و خودم را مسخره کرده ام.بعد گفتم می ایم و مینوسم:" خب بچه ها خوش گذشت تا درودی دیگر بدرود"ک دیدم سابقه ی خرابی دارم و ممکن است همین فردا صبح بگویم درود بچه ها و شما از شخصیت سینوسی ام عق تان بگیرد و زرت و زرت آنفالو کنید!حالا نشسته ام و فکر میکنم انبوه غم ها بعد از جانماز و خیابان و باران و لا ب لای کتاب ها و اشک،باید جایی دفن شود مثل فضای مجازی.بعدتر دیدم اینستاگرام جای این جینگولک بازی ها نیست.باید بروم وبلاگم را بغل کنم....الغرض اینکه دلم از دنیا گرفته...چ واقعی اش و چ مجازی اش...خودم هم ی جایی ما بین این دو گم شده ام...بلا تکلیفم و سرگردان...هیچ نقشی را نگرفته ام و معلقم...حالا شما اگر گم شده را پیدا کردید انرا به صاحبش دهید و مژدگانی دریافت کنید...اگر هم کسی را میشناسید ک میتواند مرا به من باز دهد،خبرم کنید...عطیه میرزاامیری...

۹۵/۰۴/۱۳