: )
سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ
+بسه دبگه.سرم درد گرفت.تروخدا تمومش کنید.
این دیالوگ نه از روی عصبانیت است نه از روی بی حوصلگی...من را تصور کنید که از شدت خنده ی متوالی،روی زمین پخش شده ام و دستم بر سرم است و دیالوگ بالا را با جیغ،جیغی ناشی از خنده میگویم...بعد از اینکه از نفس افتادم،بیحال پخش زمین میشوم و تا مدتی بصورت ریتمیک و بیحال به خندیدن ادامه میدهم...بعد از خستگی و تبادل اینچنین انرژی یی،چشمم بسته میشود...
سه دخترِ دیگر ِ هم اتاقی ام را هم،با همین پوزیشن تصور کنید...
این دیالوگ نه از روی عصبانیت است نه از روی بی حوصلگی...من را تصور کنید که از شدت خنده ی متوالی،روی زمین پخش شده ام و دستم بر سرم است و دیالوگ بالا را با جیغ،جیغی ناشی از خنده میگویم...بعد از اینکه از نفس افتادم،بیحال پخش زمین میشوم و تا مدتی بصورت ریتمیک و بیحال به خندیدن ادامه میدهم...بعد از خستگی و تبادل اینچنین انرژی یی،چشمم بسته میشود...
سه دخترِ دیگر ِ هم اتاقی ام را هم،با همین پوزیشن تصور کنید...
۹۴/۱۱/۲۰