تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

: )

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ
+بسه دبگه.سرم درد گرفت.تروخدا تمومش کنید.
این دیالوگ نه از روی عصبانیت است نه از روی بی حوصلگی...من را تصور کنید که از شدت خنده ی متوالی،روی زمین پخش شده ام و دستم بر سرم است و دیالوگ بالا را با جیغ،جیغی ناشی از خنده میگویم...بعد از اینکه از نفس افتادم،بیحال پخش زمین میشوم و تا مدتی بصورت ریتمیک و بیحال به خندیدن ادامه میدهم...بعد از خستگی و تبادل اینچنین انرژی یی،چشمم بسته میشود...
سه دخترِ دیگر ِ هم اتاقی ام را هم،با همین پوزیشن تصور کنید...