تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

زنان/مامان های بیرونی...زنان/مامان های درونی

دوشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ

یک هفته مامان نبود و من شده بودم،نه نه من مامان خانه نشده بودم،من تنها شده بودم کسی که جایگزین مامان در بعضی کارها بود...سر و سامان دادن به نظم خانه،نظافت،آشپزی،و...حتی و غیره هم ندارد،من تنها توانسته بودم همین سه کار را،آن هم یکی در میان و ناقص انجام دهم...هیچ صبحی برای نماز صبح کسی را صدا نکردم.هیچ شبی مطمئن از خواب بقیه نشدم و بعد خودم به رختخواب نرفتم...هیچ زمانی وقتی بابا ب خانه آمد،به استقبالش نرفتم و خسته نباشید نگفتم...شب ها یکی در میان برایشان چایی و میوه آوردم...پنجشنبه اعلام نکردم:لباسای کثیف تون رو بریزید تو سبد میخوام بشورم...جمعه عصر برای اینکه دلشان نگیرد به هیچ بهانه ای برایشان شادی نیاوردم...برایشان شادی آفرین نبودم.برایشان خستگی در کن نبودم.برایشان مرهم؟نه نبودم...من، تنها بودم که آن یکی دو روزی که عرفان خانه بود برایش ناهار درست کنم،و دو سه شب شام...بقیه اش را چمباتمه زده بودم توی اتاقم.کز کرده بودم و حتی وحشتناک تر اینکه با آنها دعوا میکردم...داد میزدم که ظرف میوه ات را بشور عرفان.غر میزدم که تو ما را بیرون نمی بری بابا...محلشان نمیدادم...در نهایت دوستشان داشتم اما بلد نبودم مثل مامان این عشق را حتی توی فنجان چایی ئی بریزم و بدهم دستشان...مامان نبود و من حتی نتوانسته بودم خواهر خانه باشم.حتی نتوانسته بودم دختر خانه باشم...من تنها وجود فیزیکی ام در خانه بود و مسئولیت ها را یکی یکی هل میدادم زیر تخت...نمیدانم بغض های شبانه روزی ام بابت چه چیزی بود.از نبود مامان یا از نتوانستن ِ از عهده ی مسئولیت های روانی و ظاهری خانه بر آمدن...مامان بودن سخت است.زن بودن سخت است.شما ظاهر کار را نبینید.خانه های تر گل ورگل را نبینید.لباس های تمیز به تنِ اهالی ِ خانه را نبینید.ظروف و چینی ها و سینک دشستویی و توالت های برق افتاده را نبینید...موهای شانه زده و مرتب بچه ها را نبینید...آرامش درونی شان،امنیت درونی شان را ،روحیه های شادشان را،منبع درونی محبت شان را ببینید...نمیگویم پدرها سهمی ندارند.اما بی شک،بی شک،بی شک مادرها سهم شان در این امر چندین برابر است...چندین ُچند برابر...


نظرات (۹)

به موقعش حتما مامان خوبی میشین :)
پاسخ:
ان شاالله
لطف دارید
طبیعیه
درستش اینه که وقتی یک دختر ازدواج میکنه یعنی مسولیت همسر بودن رو پذیرفته و وقتی بچه دار میشه مسولیت مادر بودن رو.خب من و شما با این مسوولیت ها آشنا نیستیم و حق هم داریم.
گرچه خیلی ها اصلا نمیدونن این مسولیت ها چی هست و رعایت نمیکنن و خیلیها هم بیش از حد لازم رعایت میکنند و در واقع خودشون رو قربانی می کنند.
دختر هایی هم هستن که ازدواج نکرده اند ولی خیلی خوب بلدند این نقش ها رو بازی کنند.خب بلد باشن :)
دم تمام مادر ها گرم :)
پاسخ:
: )
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۴۲ ریحانه .الف
هی داشتم فکر می کردم این دو سه روز نبود مامانو چه جوری بنویسم که دیدم تو این بارو از دوشم برداشتی :)
۱۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۹ همیشه لبخند
من از وقتی برای اولین بار تو عمرم؛توی اون یکی خوابگاه ماشین لباسشویی رو روشن کردم؛فهمیدم مامان شدن سخته؛عطی وقتایی که تو شهر خودمون نیستیم،پتانسیل مامان بودن هممون بیشتره،چون خونه ای نداریم،مجبوریم خودمونو با چنگ و دندون حفظ کنیم و برای خیلی چیزا بجنگیم؛ولی وقتی برمیگردیم خونه...خونه بهمون حس دختر بودن میده،حتا اگه مامان نباشه؛دلش پیشمون هست،همه هوش و حواسش،همین انرژیه س که باعث میشه مامانای خوبی نباشیم،چون خیالمون جمعه که یکی هرچقدر دیر بشه،میاد و باز شغل مامان ِ خونه بودن رو بعهده میگیره...
پاسخ:
بغض
اره واقعا همینطوره. امیدوارم بعدنا مامان خوبی بشم. البته دوس ندارم انقد که مامانم از همه خودش زده من بزنم. میخوام مامان خوبی بشم و واسه خودم هم مادری کنم
اصن مامان بودن یه جوری مدهوش کننده اس
۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۳۵ شیمیست خط خطی
سلام چرا آلما توکل فیلتر شده؟!!! الان کجا می نویسه همون بلاگفا؟
ببخشیدا چون همه راههای ارتباطیش رو با مخاطبین قطع کرده مجبور شدم از شما بپرسم.
ممنون
پاسخ:
سلام
الان تو همون ادرس قبلیش تو بلاگفا مینویسه
و کانال تلگرامش
مرهم بودنه خیلی سخته... بعدشم انگار مامانا با این که مرهمن ولی مرهم ندارن :(
حستو خیلی درک می کنم
مامانم سه روز نبود خیلی سخت بود همه چی
خداروشکر هستن کنارمون :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی