تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

تلخ همچون چای سرد

تلخ منم،چایی یخ که هیچکس ندارد هوسش را

رابرت برتون نوشت:"من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم"

{از سال 89 تا 94 توی بلاگفا می‌نوشتم. بعدش بلاگفا هیولا شد و نوشته‌هام رو قورت داد. منم کوچ کردم به اینجا }

بایگانی

۳۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

وقت هایی که دلتنگ میشوم،دلم میخواهد این دلتنگی را با دعوا،با بداخلاقی،با بدعنقی،با بی محلی سر ِ طرف مقابلم خالی کنم.اولش به او میگویم دلتنگم اما باز هم از باری که روی دلم است کم نمیشود.بعد از آن است که شروع میکنم به بهانه گیری.بداخلاقی.بی محلی.و در نهایت دعوا...چند روز است با مامان سر چیزهای مزخرفی از پشت تلفن بحث میکنم...بعد هم با بداخلاقی وسط حرف هایش میگویم خدافظ و با گریه فطع میکنم...سر پارچه.سر اینکه دیر به من یک موضوع ِ غیر مهم را گفت.سرِ اینکه هرروز به من زنگ نمیزند و باید تحت هر شرایطی به من تلفن بزند.اینکه فلان مدل لباس به من نمی آید.اینکه پول هایم را الکی تمام میکنم.اینکه پیاده روی برم.اینکه شب ها دیر نخوابم و...
امشب بدون اینکه قطع یا بداخلاقی کنم،روی پله های راهرویِ دم سوئیت، نشسته بودم و با صدای ِ بی صدایی اشک هایم را تند تند پاک میکردم تا بچه هایی که میخواستند بروند سالن مطالعه نبینند دختری که همیشه دارد با حلقه ی هولاهوپ زدنش،دلقک بازی در می آورد،گریه هم بلد است...

۷ نظر ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۹
.


ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﺮﻳﻦ ﺯﻥ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﻢ،
ﺩﺳﺖ ﺧﻄﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ ﺑﺮﺍﻳﺶ :
"ﺯﻭﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩ
ﻃﺎﻗﺖ ﺩﻭﺭﻱ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ".
ﺯﻥ ﻫﺎ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ :
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ..
ﺯﻥ ﻫﺎ
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ !
ﺩﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯿﭙﯿﭽﻨﺪ؛
ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﺗﺴﮑﯿﻦ ﺩﺭﺩ ﯾﮏ ﺯﻥ،
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﻮﺍﺷﮑﯿﺴﺖ
ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﺻﻔﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻳﺎﺑﻨﺪ


ﻫﻮﺷنگ ابتهاج

۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۱۳
.
همان سکانس اول،یا بهتر است بگویم همان نقطه شروعش با چنان دیالوگ خوبی آغاز شد که کاغذ و قلم برداشتم و همراه با تماشا، نکته هایش را نوشتم...به زودی در پرسونا معرفی اش میکنم...جز بهترین فیلم ها بود...

۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۲
.